الغلط کردید بی شمارید!

اولین عربی که از این سرزمین دیدم جوانی بود سرباز در فرودگاه مدینه که دستش یک باتوم بود تا اگر لازم شد آن را بکوباند سر اخلال گران در نظم و انضباط فرودگاه و بی تعارف اولین چیزی از ایران که دلم برایش تنگ شد همین باتوم بود. یعنی همین اول بسم الهی دلم برای باتومم در ایران تنگ شد و این باتوم چیزی است مثل همین قلم که با آن هم می توانی مثل بسیجی ۱۵ ساله والفجر مقدماتی شهید سلمان محمدی وصیت نامه بنویسی و هم می توانی مثل سلمان رشدی آیات شیطانی بنویسی. گمانم هست باتومی که در روز عاشورا کوبانده شد بر فرق آشوبگران، نسلش به ذوالفقار علی بر می گردد و باتومی که دست این سرباز سیه چهره است نسلش بر می گردد شاید به شمشیر ابن ملجم و تو محال است یاد باتوم بیافتی و یاد فلافل نیافتی. این بچه بسیجی ها عالمی دارند برای خودشان. فلافل هیچ تقدس خاصی ندارد اما در مسجد ارک کوچه ای هست به نام کوچه فلافلی که عده ای از دانیال های میدان شوش آن را کوچه کثیف هم می خوانند. فلافل های کوچه کثیف خوشمزه ترین غذایی است که حتی در رستوران حاج نائب هم گیر نمی آید. یعنی حاج منصور دارد شب اول ماه رمضان با خدا مناجات می کند و تو به بهانه تجدید وضو از مسجد می زنی بیرون و وسط راه با یکی از دوستانت راه کوچه کثیف را می گیری و فلافلی می خوری و برمی گردی مسجد. همه تقدس فلافل به این بر می گردد که آدمی را حتی در فرودگاه مدینه یاد بچه بسیجی های مسجد ارک می اندازد و مگر می شود از مسجد ارک گفت و چیزی از حاج منصور ارضی ننوشت. این مداح اهل بیت ریز که می شوم در صدایش می بینم انگار حنجره کربلاست و از دوستم خواستم برای بقیع، این شعر “مدینه شهر پیغمبر” حاج منصور را بریزد در گوشی موبایلم. افتخار می کنم روزهایی از عمرم در مسجد ارک گذشته است. “بیت الزهرا”، “صنف لباس فروش ها” و به خصوص دعای عرفه حاجی که از جمعیت موج می زند به حدی که میدان مخبرالدوله را ناچار در روز عرفه می بندند. من نه فقط خودم که پدرم هم روزگاری سینه می زد پای صدای حاج منصور و خدا عالم است چه تعداد از سینه زنندگان حاجی به شهادت رسیده باشند. یعنی که وقتی در مسجد ارک لباس ها را از تن در می آوری و با دست به سینه می زنی اگر چشم بصیرت را باز کنی شهدا را هم در لابه لای سینه زنان بر حسین خواهی دید و من عاشق آن لحظاتی هستم که هنوز دم به درستی گرفته نشده و جمعیت منتظرند تا با اشاره دست حاج منصور اولین ضربه دست را بر سینه وارد کنند و این صدای فرود آمدن دست بر سینه، به خصوص همان اولین صدا آنقدر زیبا و رویایی است که انگار داری در خانه فاطمه را می کوبی و انگار داری خیمه ارباب را دق الباب می کنی و انگار داری مناسک عشق به جا می آوری. روزی نوشتم؛ “من حتی اگر برای خوردن فلافل به حاج منصور بروم بهتر از آن است که به عشق BBC سر از لندن در بیاورم” و اگر سلیقه خودم را بخواهی این بهترین جمله کتاب “نه ده” است. یعنی که اگر از این عربستان مسجدالحرام و مسجدالنبی و بقیع را بگیری، کوچه کثیف مسجد ارک شرف دارد به مملکتی که مردمانش از نفت شان هم روسیاه ترند.

***

۴ صبح ما به فرودگاه مدینه رسیدیم. بفهمی نفهمی هوا شرجی بود و وقتی چشم به دیوار فرودگاه انداختم و دیدم تصاویری از حکام آل سعود، صد هزار مرتبه خدا را شکر گفتم که بر در و دیوار کوچه های شهر ما تصاویری از فرزند زهرا موج می زند. اولین بار که به مسجدالنبی رفتم همان روز بود؛ تا به هتل موده الواحه رفتیم و در اتاق های مان جابه جا شدیم، دیدم بیش از این تاب ندارم. حاجیه خانم بعد از این هم همین حس را داشت و آفتاب هنوز درست و حسابی طلوع نکرده بود که بعد از چند دقیقه پیاده روی وارد صحن حیاط مسجدالنبی شدیم اما از گنبد سبز خبری نبود. بعدها فهمیدم ورودی ما به مسجد پیامبر دورترین ورودی به حرم رسول خدا و قبور ائمه اطهار است و این هم از مظلومیت رسول خدا است که حتی در حرمش گنبد سبز یا “قبه الخضرا” فقط از برخی زوایا قابل مشاهده است و این نامردها مسجدالنبی را طوری توسعه داده اند که حرم، فرع بر مسجد باشد؛ دقیقا کاری که ما در مشهدالرضا بر عکس آنرا انجام داده ایم و می بینی که گنبد طلایی امام هشتم و مزار نورانی امام الرئوف، قلب روضه رضوی است و اما چند روز بعد دیدم این پیاده روی ما چه برای رسیدن به خود مسجدالنبی و چه برای دیدن گنبد سبز نبوی خیلی هم بد نیست و جان می دهد کمی تا رسیدن به بارگاه رسول الله با خودت خلوت کنی که تو کیستی و اینجا کجاست و از این حرفها و از این حرفها که بگذریم وقتی اول بار گنبد سبز خودش را به ما نشان داد مصادف شد با طلوع کامل آفتاب و دیدم که محمد مثل خورشید می ماند؛ تلفیقی است از نور و گرما و با دیدن گنبد سبز دروغ نگفته باشم یاد آرم لشکر ۲۷ حضرت محمد رسول الله افتادم و هنوز خیلی مانده بود که بدانم اینجا چی به کجاست اما ناگهان چشمانم کمی آنسوتر به بقیع افتاد و دیدم که ظاهرا باب بقیع گشوده است. شنیده بودم روزگار طفولیت از مادر بزرگم که کوچه بنی هاشم جایی است بین حرم پیامبر و قبرستان بقیع. یعنی چند متر پایین تر از مزار پیامبر، خانه زهراست و کوچه بنی هاشم دقیقا از این خانه شروع می شود و بعد هم خانه امام باقر و محل درس امام صادق است و کوچه یکی دو تایی هم پیچ دارد و سر آخر می رسد به انتهای کوچه که مشرف می شود به خیابانی نه چندان عریض که اگر عرض خیابان را رد کنی می رسی به بقیع اما من که هر چه چشم چرخاندم خبری از کوچه بنی هاشم نبود اما با آن نشانی دیدم که الان دقیقا ایستاده ام در کوچه بنی هاشم و بی اختیار یاد این سروده افتادم؛ “جوانان بنی هاشم بیایید، علی را بر در خیمه رسانید” که ناگاه افتادم به سجده و اولین “حاجی، رو” را دشت کردم. سالخورده مردی بود کریه الچهره که گفت: “حاجی، رو” و من که دقیقا نفهمیدم چی دارد می گوید و یا فهمیدم و خودم را زدم به کوچه عمر چپ درآمدم که؛ “پاجرو، پاجرو چی”؟ که مردک مچ هر دو دستش را به هم بند کرد که یعنی؛ حرف زیادی بزنی و “حاجی رو” را با اتومبیل “پاجرو” اشتباه بگیری، جایت کنج زندان است! و نمی دانم “ارشاد” این شوخی مرا تحمل می کند یا نه اما در دلم به یارو گفتم؛ ما را از زندان نترسان، ما خودمان مرد کهریزکیم! که در کهریزک به جز آن ۳ نفری که به ناحق کشته شدند مابقی حق شان بود. آن ۳ نفر هم الان فقط و فقط متهمانی هستند نزدیک به مجرم که البته شاید به نا حق کشته شده باشند اما اینکه آنها را تو شهید بخوانی، یحتمل من می گذارم به این حساب که بلد نیستی معنای شهادت را. زبیر هم نقلی است در تاریخ که به نا حق کشته شد. عده ای خوش شان آمده که خود را پدر شهید جا بزنند! آشوبگران حتی اگر به نا حق کشته شده باشند، باز هم آشوبگرند اما یک آشوبگر مرده! و هنر آن است که وقتی پسرت را به آشوب می بینی، خودت مجازاتش کنی، قبل از آنکه گذرش به کهریزک بیافتد و تو اگر خودت را پیرو علی می دانی، وقتی پسرت را به آشوب می بینی، باید شک کنی که درست تربیتش کرده باشی و باز اگر مدعی هستی که با علی هستی، باید شک کنی به این ادعا وقتی می بینی بدل به تیتر یک رسانه های مخالف سید علی شده ای و مجلس ختم پسرت را وقتی بدل به مسجد ضرار می کنی و “هوالمحسن” را می بری بالای نیزه، باید تحمل نقد مرا داشته باشی که؛ تو پدر شهید نیستی! پدر”محمد” که بیست و چند سال است پسرش انیس با خاک فکه است، پدر شهید است، نه تو.

***

چون شنیده بودم باب بقیع را زود می بندند در بین الحرمین سلامی به پیامبر عرض کردم و رفتم بقیع. برای رسیدن به بقیع کافی است از در مسجدالنبی بیرون بیایی و بعد از چند گام، چند پله را بالا بروی و هنوز به باب بقیع نرسیده ای که می بینی مزار ۴ امام شیعه از همان بیرون قبرستان معلوم است و نشانی اش چهار تکه سنگ کوچک و دیگر هیچ. خانم ها را اما راهی به داخل نبود. همسرم رفت همانجایی که خانم ها ایستاده بودند؛ یعنی سمت چپ باب بقیع و شنیده بودم که اینجا مزار ام البنین است و می دیدم که خانم ها هر چند به داخل راهی ندارند اما از همان بیرون بقیع از ما آقایان به مزار ام البنین نزدیک ترند که افق نگاه شان از پشت پنجره های قبرستان دقیقا ختم می شود به مزار مادر عباس و اینگونه شد که دلم تاب نیاورد. به ۴ امام بقیع سلامی فرستادم و رفتم داخل بقیع و نزدیکترین جایی که اجازه می دادند ایستادم و شروع کردم به دیدن مزار مادر عباس و دیدم کبوتر ها زود تر از من آمده بودند و اول راستش خیالم دارم خواب می بینم. یعنی اینجا مزار ام البنین است؟ و اشک داشت با چشمانم مهربان می شد که دیدم باز یکی دارد به پشتم می زند که؛ “حاجی، رو”! به این می گویند تا دم چشمه رفتن و تشنه برگشتن که دیدم بهترین کار این است؛ بروم کمی آنسوتر و دوباره برگردم و اگر دوباره یارو گفت؛ “حاجی، رو”، باز هم بروم و دوباره برگرم و اگر باز هم مردک ولدالزنا گفت؛ “حاجی، رو”، باز هم از دو مرتبه، که من کجا را دارم بروم جز در این خانه؟ و بار هفتم به گمانم یارو مرا نشان کرد. این بار فقط به “حاجی، رو” بسنده نکرد، یکی هم نه آنچنان محکم زد به پشتم که حساب کار دستم بیاید و اینگونه که شد رفتم گوشه ای از قبرستان که مرده های معمولی را داشتند دفن می کردند و یل ام البنین را خطاب قرار دادم که؛ یا حضرت ارباب! کربلا آمدم مهربان تر بودی با ما، این چه رسم پذیرایی است؟ کشانده ای مرا اینجا با دستان بریده خودت که آخر چه؟ می خواهی دیوانه کنی ما را؟ و دیدم که دلم بد جوری آتش گرفته است و همچین داشتم اشک می ریختم که انگار صاحب عزای آن مرده عرب من بودم! و باز دیدم که خدا از این جماعت مهمترین نعمتی که دریغ داشته، همین اشک است. دقایقی بعد دو دل بودم که نکند با سقای دشت کربلا بد صحبت کرده باشم که دیدم روحانی یک کاروانی از همین راه دور دارد درباره ام البنین به اهالی کاروان توضیح می دهد که اینجا باید صادقانه سخن گفت و دل را بی واسطه نذر مادر عباس کرد که دیدم من دقیقا همین کار را کردم و باز چشم دوختم از همان فاصله دور به مزار مادر عباس و گفتم با صدای بلند؛ “اباالفضل علمدار، خامنه ای نگهدار” که باز یکی زد پشت ما که؛ “حاجی، رو”. گفتم؛ “کمثل الاخوان الفتنه فی الایران، جمیلا کثیرا ولکن الغلط کردید بیشمارید” که مردک سری تکان داد و گفت: “شکرا” و من این بار در دلم هر آنچه فحش و ناسزا بلد بودم نثار این جماعت کردم. خیلی حرام زاده اند. مادرشان به عزای شان بنشیند. حق با حسین بود. لیاقت اینها فقط فحش شنیدن است. ببین وقتی مالک از دم در خیمه معاویه داشت عقب برمی گشت چه در دل نثار این جماعت کرده بود. مادر به عزاها ورق تاریخ را برگرداندند.

***

دو ساعتی به زائر وقت می دهند که در بقیع باشی و بعد یک جورهایی پرتت می کنند بیرون. بیرون بقیع جلوی همان دری که از مسجدالنبی خارج شدیم دیدم همسرم ایستاده به انتظار و پز می دهد که مزار ام البنین را از پشت نرده ها دیدم و دیدم که چشمانش به خون نشسته است. همانجا شکر گفتم خدا را که ما از نسل حیدریم و دیدم ایرانی جماعت، سگش شرف دارد به “پاجروی این حاجی، رو ها” و دیدم حاج صادق آهنگران را کمی آنسو تر که دارد قدم می زند تنها و حکما در دلش می گوید؛ ” با نوای کاروان، …”.

این نوشته در صفحه اصلی ارسال شده است. افزودن پیوند یکتا به علاقه‌مندی‌ها.

یک دیدگاه

  1. فعلا سلام و ایول به این همت مضاعف
    و بعد هم
    آخ جون مطلب جدید
    بریم بخونیم

  2. دیوونه داداشی می‌گوید:

    ایول داداشی

  3. ستوده می‌گوید:

    سلام داداش وای اگه میدونستم تازه پستو گذاشتین جای خوندن اول نظر میدادم بلکه اولین نفر بشم تو این پست…
    التماس دعا بهشتی باشید

  4. منتظر خورشید می‌گوید:

    خدایا چه غربتی داره بقیع

  5. جلوه جنت ‏به چشم خاکیان دارد بقیع / یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
    این مبارک بقعه را حاجت‏ به نور ماه نیست/در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع
    گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است/الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
    گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است /یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
    می‌توان گفت از گلاب گریه اهل نظر / بی‌نهایت چشمه اشک روان دارد بقیع
    بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را/قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع
    اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال /هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
    چون شد ابراهیم قربان حسین فاطمه/پاس حفظ این امانت را بجان دارد بقیع
    فاطمه بنت اسد عباس عم، ام البنین / این همه همسایه عرش آستان دارد بقیع
    در پناه مجتبی در ظل زین‌العابدین / ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع

    باقر علم نبی و صادق آل رسول / خفته‏اند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع
    قرن‌ها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز / داغ ۱۸ ساله زهرای جوان دارد بقیع
    شب که تاریک است و در بر روی مردم بسته‏ است
    زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع
    داغ ۱۸ ساله زهرای جوان دارد بقیع
    داغ ۱۸ ساله زهرای جوان دارد بقیع
    داغ ۱۸ ساله زهرای جوان دارد بقیع
    *****************************************
    “کمثل الاخوان الفتنه فی الایران، جمیلا کثیرا ولکن الغلط کردید بیشمارید”
    *****************************************

    تنها جایی که میشه اشک و لبخند رو همزمان با هم دریافت کرد :
    قطعه ۲۶
    قطعه ای از بهشت

  6. هپلی می‌گوید:

    سلام

    خدا خیرت بده… این فلافل دیگه ترکیبی از نخود و پیاز و فلفل و ادویه و نمک و… نیست
    فلافل ها کوچه کثیف ، روح داره… مرده رو حی میکنه!
    خیلی حال کردم که راجع به فلافل نوشتی و مجسمه دانیال میدون شوش!

    البته اسم دقیق کوچه رو فکر کنم به خاطر ملاحظات ننوشتی!

  7. صبا می‌گوید:

    خیلی نعمته که قبل از رفتن به حج ایشالله به همین زودی(من؟!)سفرنامتون رو بخونم.من این پست رو خوندم؛ هم با صدای بلند خندیدم و هم بغض کردم.نفرین بر این آل سعود که اشک رو برای عباس منع کردن:حاجی رو!یعنی که یعنی!

  8. زهرا رمضانپور می‌گوید:

    غربت بقیع، با نوشته های شما… حال عجیبی بهم دست داد و گریه م گرفت و توی این گریه، فقط تونستم خدارو شکر کنم که کسی مانع و مزاحم اشک ریختن من نیست. همیشه وقتی می گم یاعلی، بلافاصله می گم خدایا شکرت. شکر می کنم خدارو به خاطر اینکه اینقدر راحت می تونم اسم مولارو به زبون بیارم.

  9. طاهره فتاحی می‌گوید:

    حاج آقا اینترنت پوکید.اینقدر نترکون…

  10. سحر می‌گوید:

    بی بیه بی حرم…قبرت کجاست مادر………چطوری دووم میارید و میارن اونایی که میرن بقیع!؟…چطوری میشه یاد ماجرای کوچه افتاد و با این حروم زاده ها گلاویز نشد!…..خدا خودش بچه شیعه هارو اونجا حفظ میکنه از قرار معلوم!

    دلم خنک شد این جمله ی عمر چپ رو به کار بردید….نمردیم و دیدیم یکی غیر از خودمون این جملرو به کار برد!
    زنده باشید!

  11. صبا می‌گوید:

    و نمی دانم “ارشاد” این شوخی مرا تحمل می کند یا نه…
    باید یه نذر واسه اینجا بردارم.
    یا علی مدد.

  12. عشقی می‌گوید:

    سلام.
    حقیقت یعنی همین چیزی که شما نوشتید. یک تلخند!

  13. عشقی می‌گوید:

    سلام
    پیام بازرگانی
    ساعت ۱۲:۱۴
    تعداد افراد آنلاین: ۳۸

  14. حسینی می‌گوید:

    ساعت ۰۰:۱۵
    تعداد افراد آنلاین ۳۸ نفر

  15. یکی از پروانه ها می‌گوید:

    سلام حاجی با نوشتنت دل ما را بردی به حرم یار.
    انشاالله که نصیب همه نرفته ها و رفته ها بشود.

  16. آنتی بی بی سی می‌گوید:

    مرگ بر منافقین جدید

  17. سادات(سید حسین) می‌گوید:

    حاجی از عباس(ع) گفتی نوشته ات روح گرفت شاید بهتر بگم بوهم گرفت
    هر کی از ساقی کربلا می نویسه نوشته اس بوی یاس میده
    مثل همیشه اجرت با حضرت زهرا

  18. رهگذر دائمی می‌گوید:

    سر کاریم دیگه:
    ساهت: ۲۳
    افراد انلاین ۳۹ نفر
    دوستان همه جغد تشریف دارن؟ هر چی از شب می گذره تعداد آنلانین بیشتر می شه! وا!

  19. رهگذر دائمی می‌گوید:

    دیدی گفتم…. الان سه نفر دیگه هم اضافه شدن
    فکر کنم اینا خفاش باشن!!
    ببخشید.. شوخی کردم بخندیم… نیست اینجا کم می خندیم!

  20. عشقی می‌گوید:

    سلام.
    ساعت :ظهور
    تعداد افراد آنلاین: حدود ۶ میلیارد

  21. عشقی می‌گوید:

    دوستان همه شب زنده دارند!

  22. دوست می‌گوید:

    داداشی ما فردا عازم مکه ایم، ولی شما برامون دعا کن که درک کنیم این سسفر رو:)
    حلالمون کنید

  23. علیرضا می‌گوید:

    ساعت بوق سگ
    افراد آن لاین: ۴۸ نفر
    دم داداش حسین گرم اساسی

  24. دیوونه داداشی می‌گوید:

    ” اگر از این عربستان مسجد الحرام و مسجد النبی و بقیع را بگیری، کوچه کثیف مسجد ارک شرف دارد به مملکتی که مردمانش از نفت شان هم رو سیاه ترند”

    ” کمثل الاخوان الفتنه فی الایران ، جمیلا کثیرا و لکن الغلط کردید بیشمارید”

    المحشششششششر و الدممممممممممت گرم.

  25. نغمه می‌گوید:

    سلام داداش حسین.مطلب رو الان میخونم ولی میخواستم بدونم چرا خواهشمونو رد کردید.در مورد اون نظری که دادم واسه پست حج روی….

  26. عشقی می‌گوید:

    سلام. همیشه فکر می کردم چطور می شود اشک را با خنده مخلوط کرد. چقدر قشنگ یک صحنه ی خنده دار اشک آلود ساختید با این جمله: و همچین داشتم اشک می ریختم که انگار صاحب عزای آن مرده عرب من بودم!

  27. هپلی می‌گوید:

    لطفا همه توجه کنن

    امتیاز اعلام پیام بازرگانی توی قطعه ۲۶ قبلا توسط سید احمد خریداری شده

  28. طاهره فتاحی می‌گوید:

    آه.چه سفرنامه ای.
    چه می کنی حاجی.امروز همش به خودم می گفتم بعد از تو,علی اکبر,خاک بر سر دنیا.برای خودم روضه ی علی اکبر می خوندم.شما که تکمیلش کردید این آخر شبی.
    خدا وکیلی وقتی حاج منصور شب علی اکبر می گه:”جوانان بنی هاشم بیایید، علی را بر در خیمه رسانید”آدم پودر میشه…

  29. خادم الشهدا می‌گوید:

    سلام حاجی. بخدا نمیدونم در وصف این قلم چی باید گفت.
    فقط میگم که ما کشته مرده این نحوه نوشتنتیم.آخه در حال خوندن سفر نامه دیار یار باشی، بغض هم گلوت رو پر کرده باشه، کاملا هوایی شده باشی که یه دفعه برسی به جمله(کمثل الاخوان الفتنه فی الایران، جمیلا کثیرا و لکن الغلط کردید بیشمارید) بخدا چه حالی بهت دست میده جز اینکه به جای هق هق گریه بلند بلند بخندی؟ خیلی عالی نوشتی داداش.

  30. عشقی می‌گوید:

    سلام. همه توجه کنند امتیاز اعلام پیام بازرگانی توی قطعه ۲۶ خریدنی نیست! البته ما مخلص سید احمد هم هستیم!

  31. عشقی می‌گوید:

    سلام. چه می کنه این حاجی! حاجی نگو یه دسته گل!تقدیم به امام خامنه ای

  32. رحیل می‌گوید:

    عجب روضه ای بود….

  33. تازه وارد می‌گوید:

    تنها جمله ای که به ذهنم رسید اینه:
    اجرکم عند الله
    نفستون حق،قلمتون پرشور
    یاعلی

  34. عشقی می‌گوید:

    سلام.
    اصلا من موندم ! شما با این همه استعداد باید می رفتی می شدی… می شدی … حاج حسین قدیانی – ستاره حضرت ماه – که شدی.

  35. رحیل می‌گوید:

    الغلط کردید بی شمارید مئة مره

  36. خادم الشهدا می‌گوید:

    ( باتومی که روز عاشورا کوبانده شد یر فرق آشوبگران،نسلش برمیگردد به ذوالفقارعلی،واین باتومی که دست این سرباز سیه چهره است نسلش برمیگردد به شمشیر ابن ملجم)
    در وصف این جمله چی میشه گفت؟ منتقدان بی انصاف اگه مرد هستن این جمله رو نقد کنن.جز اینکه عاجزند از نقد این قلم؟ دمت گرم داداش حاجی. احتمال میدادیم وقتی میای کولاک کنی اما نه اینطور که همه تو کفش بمونن و از خوندن مطالب جا بمونن. ایول داداش حاجی، انشااله در روسیاه کردن دشمنان همواره موفق باشی. یاعلی

  37. رحیل می‌گوید:

    اونایی که بیدارن از دو حال خارج نیستن یا اهل نماز شبن یا نماز صبحشون قضا میشه….ایشالا همه از دسته ی اول باشین.
    التماس دعا

  38. سلام
    حاجی واقعا حال داد حج و چند باری که شما را در مسجد النبی و بقیع مشاهده نمودم یه وقت در بقیع داشتم صحبت میکردم معلوم بود از دست این وهابی های بی پدر و مادر خیلی ناراحت بودی گفتی آدم چند تا …ش ..در به بهشون بدیم
    میشه دوباره بریم بقیع……………………………………………………………………………………………………

  39. عشقی می‌گوید:

    توجه کردید که عبارت ” تو کفش بمونن” ایهام داره؟
    یعنی هم میشه گفت توی کف مطالب بمانند
    هم میشه گفت توی کفش حاج حسین سمفونی بگیرند تا صبح.

  40. رحیل می‌گوید:

    شب به خیر ما رفتیم. دعا یادتون نره. چهلمی رو به نام ما رزرو کنید خواهشا(نماز شبتون رو می گم)

  41. عشقی می‌گوید:

    سلام. اصلا هرکس شب بیاد اینجا یه حال حسابی می کنه ؛ انرژی می گیره ، نور می گیره ، شور می گیره ، باتوم هم یهو دیدی خورد؛ ولی عوضش خیلی چیزا رو یاد میگیره. مثلا اینکه اینجا حرفی جز حضرت ماه نباید باشه. برای سلامتی رهبر عشاق همه با هم ساعت ۱:۵ ترجیحا با صدای بلند صلوات بفرستیم.
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و اید امامنا الخامنه ای

  42. سید سعید می‌گوید:

    سلام
    هست .نیستم را اتش زدی دلم که هیچ عقل از من ربودی
    خیلی قشنگ بود
    یاعلی

  43. صبا می‌گوید:

    با نوای کاروان حاج صادق آهنگران.خیلی این مداحی شون رو دوست دارم.به خاطرجمله آخر این پست یه روضه حاج صادق هم گوش کردم:

    با نوای کاروان بار بندید همرهان
    این قافله عزم کرببلا دارد
    ای مسافرها؛ قافله ای حرکت می کند.صدای زنگ این کاروان از جنوب وغرب کشور به گوش می رسدآماده حرکت باشید.امیر قافله این کاروان ابا عبدالله است.امیر قافله این کاروان کرامت دارد.لطف و صفا دارد٬ ای مسافرهای دنیا بروید خود رو به این کاروان برسانید.هزار و چندی سال پیش این کاروان از مدینه حرکت کرد٬کسی به یاریش نشتافت٬به سوی مکه حرکت کرد٬ایام حج بود.مردم اجتماع کرده بودند٬ولی اهل قافله ها از او فاصله گرفته اند٬رفت به کربلا این کاروان.مظلومانه اهل این کاروان شهید شدند٬ولی ای عزیزان٬ ای شهید داده ها٬ای اسیر و مجروح داده ها٬هنوز این کاروان درحرکت است.صدای زنگ این کاروان از جبهه ها بلند است.حرکت کنیم به سوی این کاروان از کاروان عقب نمانیم.

    با نوای کاروان٬ باربندید همرهان
    این قافله عزم کرببلا دارد
    الرحیل ای خفتگان٬ همسفر با عاشقان
    سوی حسین رفتن٬ لطف و صفا دارد

    پست و بالا بیشمار٬ هست در این رهگذر
    وادی صحرای عشق نیست خالی از خطر
    یا زجان باید گذشت٬ یا بباید داد سر
    چون کربلا دیدن٬ بس ماجرا دارد

    وانگه من ناصرا٬ پیشتاز آید به گوش
    پیروانش جان به کف ٬محو این صوت و سروش
    قلب ها اندر طپش٬ سینه ها اندر خروش
    خوش دلنشین آهنگ٬ آن دلربا دارد.

  44. رویـــا می‌گوید:

    ببخشید داداش حسین
    انضباط درست تر از انظباطه
    جسارتاً البته

  45. عارفه می‌گوید:

    ســــــــــــــلام
    مثل همبشه عالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بود

  46. عارفه می‌گوید:

    الهی ! از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام ، از انس و جان شرمنده ام ، حتّی از روی شیطان شرمنده ام ، که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ، ناپایدار الهی نامه علامه حسن زاده آملی

  47. ابراهیم" (ابراهیم زگوند) می‌گوید:

    یا زهرا (س) کی بشه پسرت ما رو هم لایق مهمانی بدونی .
    السلام علیک یا سید الشهدا .
    اللهم الرزقنا زیاره الکربلا

    سلام حاجی آقا حسین ,
    خدا بگم چکارت نکنه که دوباره اشک ما رو در آوردی!

    این دل تنگم عقده ها دارد ….

  48. ابراهیم می‌گوید:

    ممنون از پیشنهاد قشنگت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  49. طاهره فتاحی می‌گوید:

    سلام.از وقتی که سفرنامه تون رو خوندم همش دارم به ۴۰سال,۵۰سال دیگه فکر می کنم.به اینکه وقتی جوونهای ۲۲,۲۰ساله(فرزندان ما هستند اینا دیگه) کتابهای شما رو می خونن چه فکری درباره ی این دوران ما می کنن.بالاخره اونا سال هزاروسیصد وهشتادواشک رو از همین کتابا باید بشناسن دیگه.مثلا سالگرد نه دی توی دانشگاهها جلسه ی نقد و بررسی کتاب “نه ده”رو می ذارن و کلی کارای دیگه…
    مثلا یه روز فرزند من ۸۰-۷۰ تا کتاب برای من می خره و می آره بهم می ده.بعد من عینک ته استکانی ام رو به چشمم می زنم و دندون مصنوعی ام رو هم میذارم توی دهنمو اسم اولین کتاب رو می خونم”کسی در میعاد”.بعدش میخکوب می شم رو اسم نویسنده اش”حسین قدیانی”.ای بابا این که داداش حسین بچه بسیجی های خودمونه.من که این کتابو ۵۰-۴۰سال پیش خوندم.بعدش یاد سایتش می اوفتم.چی بود اسمش؟آهان قطعه.قطعه ی چند بود؟۵۳؟!نه بابا اونجا که قطعه ی عموی خودمه.۲۶٫۲۶ بود.آه ه ه .یادش به خیر چه روزایی رو گذروندیم اونجا.چه شبایی رو تا اذون صبح توی قطعه ی ۲۶ همش رفرش می کردیم.چقدر کامنت میذاشتیم.جه آدمای آسمونی اونجا بودن…
    زمان چه ناجوانمردانه ما رو پشت سر میذاره آقای قدیانی…

  50. متولد نیمه خرداد می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    عالی بود مثل همیشه
    در اون شش روزی که مدینه بودم ششصد هزار بد و بیرا ه نثار این شرطه ها ی از خدا بی خبر کردم
    الغلط کردند بیشمارند
    یه چیزی:خط دوم انضباط نه انظباظ…….البته ببخشیدا

  51. ریحانه می‌گوید:

    *نوشته روی سینه ام کبوتر امام رضا*
    *شب تا سحر پر میزنم دور سر امام رضا*
    *دانه و دام من تویی کوه سلام من تویی*
    *من مست سقاخونه تم باده و جام من تویی*
    سلام در این لحظه که مرغ دلم پرکشید به سوی گنبد طلا با اینکه خیلی دورم. گفتیم دعایی هم از ته دل برای ستاره حضرت ماه بکنیم انشالله امام رضا پشت وپناهتون باشه.خسته نباشید.

  52. عبد خدا می‌گوید:

    عالی بود
    زیارتتون قبول
    دل ما که پر کشید،ان شاءالله ثوابش بشه شفاء همه مریضا

  53. آنتی بالاترین می‌گوید:

    کمثل الاخوان الفتنه فی الایران، جمیلا کثیرا ولکن الغلط کردید بیشمارید

    معرکه ای داداش جو- – – – – – – – – – – ن
    (‘گفتم شاید قبلی مورد داشته باشه ،تائیدش نکنید ،این یکی رو سانسور کردم . . . )
    +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

    اگه وقت کردی توی وبنوشت ما هم بیا
    نظر هم نخواستیم . . .

    http://www.balatarinsooti.blogfa.com

  54. زینب می‌گوید:

    سلام داداش . بعد از یه شب سخت و درد ناک دلم گرفته بود . بران روضه خوندی اساسیو بد جور اشکمو در آوردی . تو رو خدا برا من دعا کنید . بلکه …

  55. آنتی بالاترین می‌گوید:

    این هم مدل جدید پیام بازرگانی . . .

    خلاصه آمار سایت
    بازدید امروز: ۶۶۵
    بازدید دیروز: ۳۶۵۲
    افراد آنلاین: ۲۸
    بازدید کل: ۴۸۸۹۶۵
    ساعت: ۱:۵۰

  56. شهلبیه می‌گوید:

    سلام علیکم
    چه می شود گفت جز : اجرکم عندالله و روزی شهادت نصیب تان !؟
    بگذار هر جا نام قطعه ۲۶ می آید فیلتر شود ، دل ها را که نمی توانند فیلتر کنند!

  57. شهابیه می‌گوید:

    سلام علیکم
    چه می شود گفت جز : اجرکم عندالله و روزی شهادت نصیب تان !؟
    بگذار هر جا نام قطعه ۲۶ می آید فیلتر شود ، دل ها را که نمی توانند فیلتر کنند!

  58. گلادیاتور می‌گوید:

    سلام
    واسه همینه که جرات رفتن ندارم
    اگه برم ، مطمئنم میرم زندان ! کار عزیزان تو وزارت امور خارجه سخت میشه !
    مادرشون به عزاشون بشینه (حاجی رو) ها رو میگم ها ! واقعاً این اعراب تعجب آور هستن
    پیامبری چون محمد ، مادری چون زهرا ، برادری چون حسین و عباس و البته حسن (ع) ! آن وقت اینها اینقدر حرام لقمه
    از خدا میخوام یه روز با دستای خودم ، تو بقیع ، سر بعضی هاشون رو بزنم … مطمئنم که میزنم .
    قبول باشه حاجی

  59. امین می‌گوید:

    سلام
    به خدا خیلی سخته وقتی تو بقیع بغضت می شکنه و می خوای ضجه بزنی می بینی سر و کله نجس یکی از این ولدالزنا ها پیدا می شه حجی حجی می کنه.اون لحظه دوست داری بزنی مثل پهن لهش کنی ولی نمی شه.
    بغضت راه نفس کشیدنتو می بنده.
    بچه هایی که مدینه نرفتید دعا کنید اول آقا بیاد بعد ان شاالله همگی با امام زمان بریم زیارت.
    تعجیل در ظهور آقا وسلامتی خودش و نایب بر حقش صلوات
    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
    یا علی

  60. خان باجی می‌گوید:

    سلام
    خدا لعنتشون کنه که همیشه حایل میشن بین عاشق و معشوق ..اینها از تبار همون ملعونی( عمر)هستن که در دین بدعت گذاشت و گفت من سه چیز که حلال خداوند است حرام اعلام میکنم .
    ۱- حذف حی علی خیر العمل ( که البته لعنت حق بر عمر )
    ۲- متعه حج ( طواف نساء)
    ۳- متعه نساء ( صیغه کردن زنان ) که فساد و فحشا از زمان همین عمر ملعون بوجود آمد و میگفت هر کس از هر زنی خوشش اومد خوشش اومده دیگه همه بروید آزاد باشید. میگفت من ترسم از آن است که زن و شوهری همبستر شوند و آب غسل از سرو روی آنان بچکد و بعد به زیارت حج بروند .
    بنابراین گزینه دوم و سوم را هم به بدعتهاش اضافه کرد که باعث دوری زن و شوهری که حلال هم هستند بشه .
    والبته بدعتهای فراوانی دارد این ملعون که در کتاب اسرار آل محمد (ص) آمده است .
    اللبته بگما تو حرم امام رضای خودمون هم کم نیستند این حاج خانم هایی پر به دست . همچین که یه خلوص ناب پیدا میکنی و بی واسطه میخوای با امام رضا حرف بزنی این پرو میکنند تو چشم و چال آدم .
    حرف از کهریزک شد بد نیست بدونید قراره کروبی بازهم در مورد کهریزک بیانیه بده و صد البته حماقتی دیگر ..
    اینجا بخونید :
    http://iusnews.ir/?pageid=112898&category=

  61. خسته اما بی قرار می‌گوید:

    من از ترسم کربلا نمی رم..

    می ترسم برم زنده برگردم..

    و از ترسم مدینه و مکه نمی رم..

    می ترسم برم یکی از این شرطه هارو خفه کنم…

    بنازم امام رضا رو که هم کربلای من شده هم کعبه ی من..

  62. ya zeinab می‌گوید:

    احسنت! دلم را هوایی کردید! کاش قسمت ما هم میشد! یاعلی

  63. خان باجی می‌گوید:

    یه خبر تاریخ گذشته بدم در مورد کروبیه . حیفم اومد دوستان بی خبر بمونن .
    متوجه شددید سایت جناب مصلحت باغ پسته، کروبی رو مجتهد اعلام کرده؟
    اینجا ببینید :
    http://www.maslehat.ir/contentstopless.aspx?p=2226eabf-d1c1-4bef-8401-4b66528b3070

  64. رویـــا می‌گوید:

    من نفر پنجم از این ۶ نفری هستم که الان آنلاین هستن

    D:

  65. رویـــا می‌گوید:

    مدیــــــــــــــــــــــــــنه شهر پیغمبـــــــــــــــــــــــــر

    ….

    به یاد حاج منصور با این نوای همیشه دلنشین

  66. رویـــا می‌گوید:

    نماز همگی قبول باشه انشاء الله

    برای قدرتمند تر شدن قلم داداش حسین مون صلوات

    اللهم صل علی محمــــــــد و آل محمـــــــــد و عجل فرجهم

  67. مسعودساس می‌گوید:

    سلام
    زندگی یعنی باتوم بسیج بر فرق منافق گیج
    مثل باتوم بسیج بر فرق منافق گیج مثل علاقه خرگوش به خوردن هویج
    یه همچین چیزی بود!
    داداشی یه چند وقته کامنت های بچه هار رو جواب نمیدی
    دلمون برای جواب کامنت هاتون تنگ شده
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  68. مسعودساس می‌گوید:

    سلامتی حاج منصور صلوات

  69. مسعودساس می‌گوید:

    این متن قرمزه خیلی حال داد
    تو پدر شهید نیستی! پدر”محمد” که بیست و چند سال است پسرش انیس با خاک فکه است، پدر شهید است، نه تو
    شادی روح امام(ره) و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات

  70. مسعودساس می‌گوید:

    آیا کسی عطر بهشت را از آن خانه استشمام نمی کرد؟
    السلام علیک یا فاطمة الزهرا

  71. صدرا می‌گوید:

    ولدالزنا مطمئنن بهترین کلمه برای خطاب قرار دادن این جماعت است چرا که عمر حج نساء را ممنوع کرد و از آن پس هر وهابی که به دنیا بیاید زنازاده خواهد بود.

  72. مسعودساس می‌گوید:

    آخر یه روز شیعه برات حرم می سازه / حرم برا تو شه کرم می سازه
    آخر برات یه گنبد طلا می سازیم / شبیه گنبد امام رضا می سازیم

  73. مسعودساس می‌گوید:

    کمثل الاخوان الفتنه فی الایران، جمیلا کثیرا ولکن الغلط کردید بیشمارید” که مردک سری تکان داد و گفت: “شکرا”
    مردم از خنده

  74. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خدا خیرتون بده که هر از گاهی ما رو به مدینه و بقیع و اون حال و هوا می برید . انشاءالله که خدا شما و این قلم تون رو برای ما بچه های قطعه ۲۶ نگهداره . انشاءالله که ….
    از اون شرطه کریه الچهره گفتید . خدائیش با دیدنش مثل من به یاد مغیره و اولی و دومی و … نیافتادید ؟ من که وقتی توی بین الحرمین ( کوچه بنی هاشم ) می رفتم شاید فحش ها و لعن و ناسزاهایی که به این قوم خبیث گفتم بیشتر از ذکر و صلوات و یاد خدا بود ( البته فکر نمی کنم صواب اون لعن و فحش ها از صلوات کمتر باشه )
    چه فحش هایی که نثارشون نکردم ، مخصوصاً موقعی که بساط دست فروشی شون رو توی کوچه بنی هاشم پهن می کردند . نمی دونم شما هم متوجه شده بودید که این بساط دست فروشی رو با کمک همین شرطه ها به راه می انداختند . می خواستند این طوری توجه زائرین رو به خرید جلب کنند تا به زیارت بقیع نرن . زمان کارشون هم دقیقاً همزمان با ساعتهای زیارت بقیع بود .
    اما خدا رو شکر به غیر از عده محدودی که نمی دونستند قضیه چیه ، بقیه می رفتن و زیارت می کردند . یه عده هم پشت دیوار مسجد النبی (ص) و روبروی بقیع می نشستند و به خاطر غربت ائمه (ع) زار ، زار گریه می کردند .
    اجرتون با حضرت ام البنین (س) . انشاءالله که مزدتون حج دوباره تون باشه .
    راستی پنج شنبه سر مزار بابااکبر ، توی زیارت عاشورا به یاد ما هم بودید ؟! سلام من رو رسوندید ؟
    خدا نگهدارتون باشه .
    التماس دعا

  75. حمید امامی می‌گوید:

    با سلام و زیارت قبول ….
    من حتی اگر برای خوردن فلافل به حاج منصور بروم بهتر از آن است که به عشق BBC سر از لندن در بیاورم”
    من با این جمله خیلی حال کردم …..
    چون برای خوردن فلافل به حاج منصور میرفتم ………

  76. حمید امامی می‌گوید:

    با سلام و زیارت قبول ….
    من حتی اگر برای خوردن فلافل به حاج منصور بروم بهتر از آن است که به عشق BBC سر از لندن در بیاورم”
    من با این جمله خیلی حال کردم …..
    چون برای خوردن فلافل به حاج منصور میرفتم ………

  77. سرباز ماه می‌گوید:

    خوش به حالت
    دعا کن ما رو پشت دیوار بقیع هم شده راه بدند
    ما هم اگه جای تو بودیم بطور حتم هم برای حضرت ماه دعا می کردیم
    و هم دشمنان را نفرین می کردیم
    انشاء الله حضرت بقیه الله تشریف بیاورند و همه چیز را اصلاح فرمایند
    به امید آن روز…

  78. فدایی حضرت ماه می‌گوید:

    باز هم سلام
    خدا رو شکر که بچه ها فقط از نوشته های شما ایراد می گیرن و غلط املائی شما رو پیدا می کنند . اگه می خواستند غلط های یکی مثل من رو بگیرن که تمام صفحه پر می شد از این جور ایرادها .

    من که وقتی دارم نوشته های شما رو می خونم با چنان ولعی می خونم که حتی اگه سلام رو هم ثلام نوشته باشید ، متوجه نمی شم . نمی دونم اینها چطوری این غلطها رو در می یارن .
    انشاءالله که خدا هم به شما و هم به بقیه بچه ها توفیق بده .

  79. فصل حیرانی می‌گوید:

    سلام حاجی
    التما۲۳آ.

  80. سید می‌گوید:

    همه اینها که گفتی رو به این اضاف کن که فاطمیه باشه و تو با لباس مشکی عزا اون قسمت رو که ایرانی ها تو حج واجب میشینند و دعای کمیل می خونند هی بری و بیای که نکنه شرطه ها بهت گیر بدن و وقتی خسته شدی بری و جلوی گنبد سبز پیغمبر بشینی و از انکه یک عمر آرزوت یه فاطمیه تو مدینه بودن بوده پشیمون بشی . عجب غلطی کردم که حالا اون هم اینجا هیج کاری ازم بر نمیاد

  81. صدرا می‌گوید:

    یک نکته ی درون گفتمانی :
    حسین جان ،
    داداشی
    باتوم رو بر فرق سر آشوب گران نمی کوبند. رون پا ، پشت (!) و این ها !!!

  82. آنتی بالاترین می‌گوید:

    دیدم بازدید امروز شده امسال : گذاشتم ببینید!!!
    بازدید امروز: ۱۳۸۹
    بازدید دیروز: ۳۶۵۲
    افراد آنلاین: ۱۴
    بازدید کل: ۴۸۹۶۸۹

  83. # # سیم خاردار # # می‌گوید:

    سلام
    aaaaaaaa
    چه خبره اینجا :)چرا رگباری مطلب میذارید؟؟؟… این همه مطلب؟؟من هی میرم پایین ببینم کدومو نخوندم میبینم تموم نمیشه 🙁
    .
    .
    .
    میخونیم میایم …
    التماس دعا یازهرا س

  84. بهاریه اسکندری می‌گوید:

    سلام داداش
    مام خیلی دلمون میخواد بریم بدعایید ماهم نصیبمون بشه…
    اون زمان که هروقت میخواستیم میرفتیم نه به حالا که برای این هم باید تو نوبت بمونیم..
    یا علی
    {جانم فدای امام خامنه ای}

  85. صالحه می‌گوید:

    آشوبگران حتی اگر به نا حق کشته شده باشند، باز هم آشوبگرند اما یک آشوبگر مرده! و هنر آن است که وقتی پسرت را به آشوب می بینی، خودت مجازاتش کنی، قبل از آنکه گذرش به کهریزک بیافتد
    طبق معمول عالی بود

  86. محسن می‌گوید:

    سلام حالا می خونم
    داداش حسین از پدر تجاوز ایران (کروبی) چه خبر؟!

  87. بی دل می‌گوید:

    خصوصیه خصوصی….گرچه میدونم عمومیش میکنید
    سطر دوم انضباط رو لطفا درست کنید….
    دست وپنجه اتون درد نکنه.
    یا علی.
    التماس دعا.

  88. سید یاسین می‌گوید:

    ما خودمان مرد کهریزکیم! ….ای ول بابا اینو خوب اومدی

  89. احسان می‌گوید:

    سلام داداشی
    اولش گفتی منصور و ارک و ماه رمضون و فلافل،
    انقدرگشنم شد که رفتم یه چیزی آوردم بخورم،
    الغرض با دهن پر وارد بقیع شدیم با شما و با دهن پر خون برگشتیم،
    آخه یاد بقیع انداختی ما رو موقع لقمه زدن،
    یاد اون موقع افتادم که از فرط بغض و گریه چفیه رو کرده بودم تو دهنم تا این مادر به خطاها صدامو نشنون
    البت که همون چفیه ای که مال اون شهید عراقی تو بمب گذاری کربلا بود خیلی خوش مزه تر از این لقمه که با بغض قورت دادم بود.
    خلاصه یادمون نمیره بگیم
    لبیک یا ماه

  90. احسان می‌گوید:

    داداشی این دومی رو بذار رو
    اصلاحش کردم آخه

  91. مجنون می‌گوید:

    سلام اخوی
    خیلی عالی بود ،دلمون رو هوایی کردی
    راستی حواستان هست ،چیزی تا ماه مبارک نداریم
    مسجد ارک،حاج منصور،وجیم زدنها ی اخر شب
    التماس دعا

  92. عرفان می‌گوید:

    سلام
    به نظرم از تمام قسمت هایی که از کسی درمیعاد گذاشته بودید این قسمت بهتر بود
    ماکه هنوز قسمتمان نشده حاجی شیم اما با این سفرنامه ی شما مکه و مدینه رو رفتیم
    یاعلی

  93. یاس سپید می‌گوید:

    سلام
    تیکه باتوم حرف نداشت.
    اما از دست این قلم، درست وقتی آدم میره تو حس و اشک تو چشم ها حلقه میزنه، تو خط بعدی ریسه میره از خنده…

    خدا این قلم رو زیر سایه ولایت حفظ کنه.

  94. شیفته ولایت می‌گوید:

    حاجی مثل همیشه عالی بود همین الان که دارم این نظر رو مینویسم نفس حق حاج منصور عزیز که داره مناجات میخونه توی گوشمه اونم از مناجات های قدیمیش.

  95. زینب سادات می‌گوید:

    سلام
    زیارت قبول با یکم تاخیر!
    قبر مادرم فاطمه(س)کجابود؟؟؟!

  96. مرتضی رحیمی می‌گوید:

    آفرین به این قلم و آنچه می نویسد. من مطالب شما را که می خوانم اشک امانم نمی دهد. مست می شوم. بی وزن می شوم. حس می کنم که هنوز هم در فضای کربلا هستم. خدایی می شوم. پس برادر دلیرم بنویس. ما را ببر آنجا که دلدار آنجاست. از خود بیخودمان کن. بگذار در بارگاه قربش پر و بال بزنیم. بگذار دنیای دون را تحقیر کنیم. و پس از یک شکم گریه سیربه احساس رویایی شهیدانمان نزدیک شویم. زنده باشی پهلوان. پاینده باشی مرد.

  97. بسیجی آقا می‌گوید:

    هر که خواهد یاور فاطمه باشد داند
    یاری خامنه ای یاری زهرا باشد…
    …………………
    احسنت به همت و پشتکارشما.
    موفق باشید.

  98. م.طاهری(ظهور منجی نزدیک است) می‌گوید:

    اللهم الرزقنا …

  99. گمشده می‌گوید:

    سلام داداش حسین
    خوش بحالت زائر بقیع شدم
    عاشق دیدار بقیع بودم با این سفرنامه ای که نوشتی ومی نویسی عاشق تر که چه عرض کنم دیوانه تر شدم
    دعا کن این سفر را در جوانی تجربه کنم

  100. فاطیما می‌گوید:

    آدم باخوندن کامنت هایی که برات میگذارن کیف میکنه ،متن که جای خود داره.
    شعور وعقلانیت وشورتو این وبلاگ بینظیره

  101. زهرا می‌گوید:

    سلام
    وبلاگتون عالیه حتی من کتاب نه ده رو هم گرفتم وخوندم
    خدا اجرتون بده

  102. گمشده شلمچه می‌گوید:

    سلام
    خیلی باحالی
    انشاءالله تا ظهور حضرت خورشید زنده باشی.
    شهادت نصیبتون

  103. مرتضی می‌گوید:

    خدا نه فقط نعمت اشک که نعمت ۴ تا حرم امام و ام البنین رو هم از اینا گرفته. صفایی که ما تو حرم هر کدوم از ائمه داریم رو این ها به خواب هم ندارن. حال میکنم شیعه دوازده امامی هستم. حال میکنم مثه اینا متحجر و آواره ایدئولوژیک نیستم

  104. سلام می‌گوید:

    اخه چی برات نظر بدم . تو که گوش نمیدی . شاید دچار این مساله شدی که به حرف طرفت موقعی گوش می دی که طرفت رو بشنلسی .

  105. مهدی نرک می‌گوید:

    ممنون داداش حسین عالی بود ما رو هم دعا کن .

  106. u می‌گوید:

    …………
    داداش حسین: آن فحشی که به من دادی؟ آینه!

  107. NO NAME می‌گوید:

    عجب جوابی به توئه احمق داده!
    http://www.gordab.com/2010/07/blog-post_28.html
    داداش حسین: از این فحش ها زیاد خورده ام اما می دانید قصه چیست؟ قصه این است که شما غلط کردید بیشمارید!

  108. نانیا می‌گوید:

    آخر یه روز شیعه برا حرم میسازه….
    حرم برای تو شه کرم میسازه ….
    آخر برات یه گنبد طلا میسازیم …
    شبیه گنبد امام رضا میسازیم…
    به کوری عایشه و دشمن حیدر…
    ضریح تو اباد میشه گل پیمبر….
    السلام علیک یا امام حسن مجتبی (ع)
    التماس دعا

  109. .... می‌گوید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.