…
یسار
عهدنامه مالک به این جملات دقت کنید:
*حالم از ۱۳ روز عید بهم می خورد!
*پول داشته باش… همیشه برایت عید است و بهار و سیزده بدر!
*مگر این همه روز سال چه کرده ایم که الان باید برای نوروز جشن بگیریم؟
*گزینه من برای انتخاب بهترین فصل، قطعا بهار نیست!
*بهار یعنی سینوزیت، عطسه، خواب و خاله بازی و مادربزرگ و بوس و خلسه!
*بچه که بودم، باز یک چیزی… الان بهار چیزی جز دردسر شلوغی آخر سال نیست!
*در بهار دچار یک بیماری روحی عجیب و ناعلاج می شوم؛ کلا آلرژی دارم نسبت به بهار!
*۱۳ روز اول سال تقریبا همه جا تعطیل است، پس سالی که نکوست از بهارش پیداست!
*دوست دارم از تعطیلات عید استفاده کنم و تا این ۱۳ روز تمام شود، بروم کره مریخ!
*بهار یعنی خداحافظی غم انگیزتر از عصر جمعه با لباس های رنگارنگ زمستان. با کفش چکمه ای. با کلاه مخمل!
*بهار؟… من جز پاییز، فصلی نمی شناسم!
*بهار فصل بسیار خوبی هست. پیک شادی خیلی خوب هست. سه ریال های صدا و سیما خیلی خوب هست. خمیازه خیلی خوب هست. خر و پف خیلی خوب هست!
*وای، بازم بهار… از وسطای بهمن، غمش افتاده توی دلم؛ بوم بوم می زنه!***
“بهاریه” های این همه ویژه نامه و سالنامه را که خواندم، سرمقاله ها و یادداشت های ابتدایی این مجلات را که خواندم، اگر چه هیچ کدام عینا جملات بالا را نیاورده بودند، اما نفرت شان از بهار، از عید و از نوروز آنقدر بود که مخرج مشترک تمام آنها، همین چیزهایی بود که من مختصر و مفیدش را برای تان نوشتم… و اما چند نکته:
یک: این همه که زور می زنیم و خودمان را به در و دیوار می زنیم، از بهار و از همین ۱۳ روز تعطیلات عید بدمان نمی آید. باور کنید اگر همین الان هیئت دولت، فقط یک ساعت از تعطیلات ۲ هفته ای عید را کم کند، همین ماها همچین دوستدار بهار و عید و آجیل و پسته می شویم که حاضریم جان بدهیم برای آن فامیلی که در طول روز هر جا عیددیدنی می رویم، می بینیمش و هر بار هم ۳ قبضه می بوسیمش. همان فامیل که سال به دوازده ماه نمی بینیمش. همان فامیل که شاید پسرخاله ما باشد و در خیابان وقتی با او چشم توی چشم می شویم، روی مان را می کنیم آن طرف که مثلا ندیدیمش!
دو: دیروز در تاکسی جوانکی با راننده که مردی در حدود ۵۰ می زد، هم کلام شده بود؛
جوانک: تموم عشق و حال رو شما توی جوونی کردین و بدبختی و بیکاری و بی پولی رو گذاشتین واسه ما.
راننده: کارت چیه؟
جوانک: ول می گردم که علاف نباشم!
راننده: دستت چی شده؟
جوانک: هیچی بابا! چهارشنبه سوری از بس زدیم و رقصیدیم و از روی آتیش پریدیم که، همچین شد؛ طوری نیس!
راننده: خب!
جوانک: فقط ۱۲۰ هزارتومن ریختم توی حلقوم دوس دخترم؛ به جز اون ۵۰ هزارتومن که واسش هر چی از این فشفشه ها بود، خریدم. فشفشه خریدم واسش عینهو منور همه کوچه رو روشن می کرد. خداییش عجب تیکه حقیه. توی تظاهرات جنبش سبز رفتم تو کارش. نه نگفت. یه چشمک بیشتر حرومش نکردم!
راننده: همین یکی رو داری؟
جوانک: این اصل کاریه، چند تام دارم واسه روز مبادا. اینا علی البدلن! با ۳ تاشون چهارم عید قراره بریم دبی. صفاسیتی زنگوله!
من: جناب، سر “پاکستان” پیاده می شم؛ جلوی پمپ بنزین!
جوانک: اِ! دادشمون این پشت بسیجی بود و ما داشتیم همین جوری باباکرم می خوندیم؛ آخوندی؟!
راننده: کرایه نمی دین؟
من: همون اول دادم که!
جوانک: پول این بنده خدا رو بده. همه تون مثل همین!
من: باور بفرمایین، حساب کردم؛ ۲ تا دویستی دادم، یه صدی.
راننده: کی دادی؟
من: بعد اینکه سوار شدم.
راننده: کجا کرایه دادی؟
جوانک: این پولا خوردن نداره داداش. ببین کی چوبش رو بخوری!
من: حوصله بحث ندارم؛ بیا اینم کرایه دوم، خلاص!
راننده: خورد نداری؟
من: شرمنده.
راننده: شما خورد نداری؟
جوانک: بگذار ببینم… اینجام که نیس! ای داد بیداد، شلوارمو که عوض کردم، یادم رفت پولمو جابه جا کنم!… از پاقدم شما بودها!
من: با من بودی؟
جوانک: مثلا با تو بوده باشم، می خوام ببینم چی کار می خوای بکنی؟
من: هییچی، می خوام کرایت رو حساب کنم.
جوانک: به مولا داری خاکمون می کنی. خیلی مردی!
من: یه سئوال می کنم راستشو بگو؛ امشب پیش دوست دخترت می گی فلانی مالک اشتر بود یا هالو پنج شنبه؟!
راننده: خیلی باس می بخشیدا، من که به زنم می گم؛ یارو خیلی هالو بود!
جوانک: من؟
راننده: نه بابا، ایشون رو گفتم.
سه: این بیت که می خوانم شاید با دعوا و مرافعه من و جوانک و راننده و آن کف گرگی که رفتم توی روحم، ارتباطی نداشته باشد، ولی گمانم حرف این روزهای بهار این است با ما؛ “اگر با من نبودش هیچ میلی، چرا قلب مرا بشکست لیلی.”
چهار: راننده تاکسی بعد از آنکه مرا هالو خطاب کرد، از ماشین پیاده شد. آمد سمت شاگرد. جوانک را آورد پایین و تا می خورد، گرفتش به باد کتک. با چه بدبختی جدایش کردم. نگرفته بودمش، جوانک را کشته بود. به قرآن کشته بود؛ آنطور که او داشت می زد.
پنج: آرامش کردم. بردم پارکینگ وطن امروز تا دست و رویش را بشوید. شست. برایش چای ریختم. خورد. کرایه دومی که داده بودم، پس داد. کرایه را پس داد و گفت: جیگر داری یا نه؟ گفتم: فکر کنم. گفت: جیگر نداری، حق نداری اسم مالک رو بندازی توی زبونت. اینا رو من می شناسم. اینا دارن خاکروبه روی سر ناموس مون می ریزن، نه توی سر خودمون. واسه کی می خوای بری مسجد؟! واسه چی می خوای بری مسجد؟! مرتیکه الاغ ۳ تا موبایل داشت، کرایه من رو نداشت بده! نمی دونم تو توی ماشین بودی یا نه. سر گلبرگ، دختره داشت از چهارراه رد می شد، برگشت گفت جوون!… وقتی داشت چرت و پرت می گفت، چند بار توی دلم دعاش کردم. فایده نکرد. پسر خوب! توی این روزنامه تون بنویس: ما مالک رو توی مسجد زندانی کردیم. بنویس مالک اشتر بعد از دعا برای خاکروبه انداز توی سرش، بعد از دعا واسه دشنام دهنده اش، از مسجد زد بیرون و اونقدر کشت و کشت، تا اینکه رسید به در خیمه معاویه.
شش: رمضانعلی. این اسم راننده تاکسی ای بود که البته ماشینش تاکسی نبود. مسافرکش بود. رمضانعلی تا همین ۶ سال پیش که بازنشسته آموزش و پرورش شده بود، دبیر تاریخ بود. حتی کارتش را هم به من نشان داد. رمضانعلی صفایی. فرزند قربان. می گفت: من از بهار خوشم می آید. بهار باعث می شود یک ماه مانده به عید، روزی ۵۰ هزار تومان با این ماشین کار کنم. ۳ تا دختر دم بخت داشتی، قدر این بهار را می دانستی… راستی! به تو هم یک حرف بد زدم، می بخشی که؟… ببخش! برو در همین مسجد سر پاکستان برایم نماز بخوان، حتی برای آن جوان. شب رفتم خانه، از روی نهج البلاغه برای خانمم عهدنامه مالک اشتر می خوانم؛ قول می دهم!
هفت: نکات ۱ تا ۶ بر اساس یک واقعیت بود؛ نوشتم ۱ تا ۶؟… منظورم این بود؛ یک تا هفت.
(۲۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسارصف امروز خانمم گفت، با عتاب هم گفت که برو و این کارهایی که در برگه نوشته ام انجام بده، و مادرم گفت با عتاب هم گفت که این وبلاگ برایت آب و نان نمی شود!
از قطعه ۲۶ آمدم بیرون. اول رفتم بانک و نوبت گرفتم و ملتفت شدم ۲۵۸ نفر جلوی من هستند و در صف انتظار. نیم ساعتی منتظر ماندم و حالا حالاها نوبت من نمی شد. نگاهی به برگه انداختم. رفتم تا آن قسمت از ۴ کار بانکی که می شد از طریق عابربانک انجامش دهم، انجامش دهم. (انجامش دهم به توان ۲) اما دیدم در صف عابربانک نفر یازدهم ام. از ۲ مرتبه، نگاهی به برگه کردم و به نفر آخر که عاقله مردی بود، گفتم جایم را نگه دارد که “باشد” ی حواله مان کرد، اما در مایه های همان “به من چه؟”
رفتم خشکباری که آجیل و پسته اش معروف است. آنجا دیدم که اصلا نیم بیشتر صف، بیرون مغازه تشکیل شده و یکی هم گماشته بودند که ملت، سر صف با هم دعوای شان نشود. داخل مغازه هم صفی بود که نگو. آنجا هم از نفر آخر که یک پیرزن عصاقورت داده بود، التماس دعا داشتم.
رفتم از دکه، چند تایی دیگر از ویژه نامه هایی که امروز آمده بود، بخرم که دیدم میان ۳ نفر سر اینکه کدام شان اول به روزنامه فروش پول دادند، دعواست! بی خیال شدم.
رفتم از چشم پزشک جواب آزمایش چشمم را بگیرم و احیانا اصلاح نمره چشم و عینک جدید که ۸ نفر جلوی من بودند و منشی داشت به نفر ششمی تذکر می داد که تو و دیگرانی که بعد از تو در نوبت هستند به امروز نمی رسند.
برگشتم بانک. هنوز ۱۶۷ نفر جلوی من بودند.
برگشتم عابربانک بیرون بانک که دیدم هیچ کس نیست. کارتم را انداختم که پیغام داد شبکه موقتا قطع است.
در راه برگشتن به خشکبار برای بار چندم نگاهی به برگه انداختم که دیدم باید یک سری هم به خشکشویی بزنم. رفتم خشکشویی، بسته بود.
رفتم خشکبار. دیدم آن پیرزن در صف بیرون مغازه نفر اول است و به او گفتم: فلانی ام که نیم ساعت پیش جا گرفته بودم. گفت…، یعنی نفرات بعد از او نگذاشتند چیزی بگوید و آخر صف را نشانم دادند.
ایستادم آخر صف مثل بچه آدم که دیدم مغازه بغل دست خشکبار، کافی نت است. به نفر جلویی، که از این دخترهای سانتی مانتال بود، گفتم: جایم را نگه دار، می روم داخل کافی نت و برمی گردم.
رفتم داخل کافی نت و برگشتم قطعه ۲۶ و شروع کردم تایید نظرات و خواندن بهاریه های بچه ها.
غرق در کارم شده بودم که ناگهان مسئول کافی نت به من گفت: شرمنده جناب! از ساعت ۳ تا ۵ مغازه تعطیل است.
از کافی نت آمدم بیرون و دیدم دختری با چند مشمع آجیل و پسته و شکلات و خرت و پرت دارد به من نگاه می کند؛ همان دختر سانتی مانتال بود!
دوباره ایستادم توی صف. این بار گفتم: جهنم! تا نوبتم شود تکان نمی خورم از جایم. هنوز یک دقیقه از صف ایستادنم نگذشته بود که خانمی محجبه به من گفت: برادر! من یک کار بانکی دارم، اگر ممکن است جایم را نگه دار، می روم و برمی گردم.
نگاهی به شماره ای انداختم که از بانک گرفته بودم و گفتم: چشم!***
با چند مشمع از خشکبار داشتم بیرون می آمدم که از پشت صدایی آمد: برادر! این مغازه ارزان حساب می کند؟! برگشتم. گفتم: شما همانی نبودی که از من خواستی، برای تان نوبت نگه دارم؟ گفت: نه.
راست می گفت. آخر آن خانم، کفش پاشنه بلند پایش بود و از من که خداحافظی کرد، تلق تلق راه رفتنش صدا می کرد، اما این خانم با این که کفشش پاشنه نداشت، جلوی کفش چپش سوراخ داشت؛ به این بزرگی!
***
نیم ساعتی از ۴ گذشته بود که رسیدم جلوی بانک. هنوز داشت کار می کرد. یعنی اضافه کاری می کرد. رفتم داخل. دیدم از شماره من ۱۹ نفر گذشته است. از دستگاه مخصوص، شماره دیگری گرفتم. ۸۹ نفر جلوی من بودند. برگه را انداختم دور. بانک ساعت ۵ تعطیل می شد.
آمدم توی صف عابربانک که دقیقا ۶ نفر جلویم بودند. به نفر آخر گفتم: خانم! اگر ممکن است جایم را نگهدار، من می روم خشکشویی، برمی گردم. گفت: شما همانی نیستی که در صف آجیل برای من نوبت نگه داشته بودی؟ گفتم: بله!
(۲۴ دیدگاه)
- بایگانی: یساربهاریه های شما محشره! کاش بیکار بودم؛ شب و روز داستان های شما این “خاطره-بهاریه” های محشرتان را می خواندم. خیلی زیبا، خیلی زیبا. احسنت. یکی از یکی بهتر. ساده ساده ساده… و قشنگ و تمیز در فضایی پر از بوی خدا. آفرین بچه ها. هزار آفرین.
(۲۶ دیدگاه)
- بایگانی: یسارزنده باد بی بی سی! سلام و عرض ادب. این وبلاگ که در اصل متعلق به شما عزیزان است، قشنگ شده. همین سمت چپ، “رواق قطعه” که می بینید جایش در این مقدس ترین ۲۶ سایبر خالی بود. این ستون را خودتان باید پر کنید از آیات و روایات که کامنت می کنید. یا از وصیت نامه شهدا که چند خطی قطعه را مهمان می کنید. همان ستون را کمی پایین تر که بروی به ستون “۲۰:۰۶” می رسی، که آن هم دربست به خود شما تعلق دارد. مطالب شما مثلا در مسابقه ای چون “بهاریه” و یا آنچه که در وبلاگ تان نوشته اید، جایش همین جاست. به دوستان طراح، فعلا عرضی ندارم اما راستش تا کنون خاطراتی که فرستاده اید، بدون رعایت اصولی بوده که گفته بودم رعایت کنید. از شما چیز شاقی نخواسته بودم؛ همان تذکرات را بخوانید و مراعات کنید. با این همه جدای از این بحث، به همه تان امیدوار شدم. چه خاطرات خوبی نوشتید. تا اینجای مسابقه بهاریه، هفت هشت تایش که خیلی به دلم نشست. حیف کمی کم کارید و الا دست به قلم اغلب شما عالی است. این را در عمل نشان دادید. همین که لایقم دانستید و در این مسابقه شرکت کردید، ممنون. لابد اگر شما نبودید، الان این گونه نبود که تیراژ قطعه ۲۶ که فقط و فقط یک وبلاگ است، از تیراژ اغلب روزنامه های ما بالاتر است. من خود روزنامه نگارم و نیک می دانم چه خبر است. این را نیز اضافه کنید بر خوبی های بی پایان وبلاگی که مال خودتان است. حق این است که در قطعه ۲۶ سهم هنر و ذوق شما از حد نوشته های من، کمی و کیفی فزونی گرفته. پس از شما بابت “قطعه ۲۶” ممنونم. چون بهار می مانم؛ گاهی بارانی و گاه آفتابی. باد گاهی نسیم وصل است و گاه طوفان می کند همین نسیم. غنچه گاهی باز می شود و گل می شود و بوی عطر می دهد و گاه پژمرده می شود تا دوباره کی بهار شود. پژمرده اش هم، گل، گل است. من یک اصلی دارم، یک فرعی. فروعاتم قطعا روزی هزار بار عوض می شود، اما اصل من کتاب “نه ده” است. هرگز از این موضع با هیچ بهانه ای، هیچ انتقادی، هیچ زخمی و هیچ زخم زبانی برنخواهم گشت. من غلام قمرم و اگر چه قیاس درستی نیست، اما نه بدهکار بی بی سی ام و نه مدیون بیست و سی. برای من فقط یک نفر می تواند “خط” معین کند. دست این “خط” را می بوسم و همچنان خط شکنی می کنم. من اگر می خواستم خط خود را از خواص بی بصیرت که مایه ننگ ملت اند، بگیرم، نیم بیشتر “نه ده” را نباید می نوشتم. هیهات! در شرایط جنگ و جهاد، در فتنه ۸۸ و در حال و روز امروز، بدترین بی اخلاقی ها، بی بصیرتی است. بدترین ناسزاها در عمق آن سکوتی است که وقت “این عمار” شنیده شد. خیال نکنند عده ای که “حسین قدیانی” خسته می شود. نیستم آن بید که با این باد بلرزم. بسی مسرورم که می بینم رسانه روباه پیر، از “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” به خود لرزیده. بی بی سی، خواه مرا “آقای قدیانی” بخواند و خواه مرا “باتوم به دست” بداند، بهتر است قبل از سخن گفتن درباره رمان در دست انتشار من، از کودتای سوم اسفند و فرزند آن ۲۸ مرداد آمریکایی سخن بگوید. غربی ها همان گرگی هستند که دم شان را اتو کشیده اند و حالا برای شیر سخن از اخلاق می گویند. آفرینندگان گوآنتانامو و ابوغریب و عراق و افغانستان و فلسطین و هیروشیما و بوسنی و… را رها کنی، دنیا را به باغ وحش تبدیل می کنند؛ جز سکس و خشونت و فحش، اگر تمدن سران کفر را رهاوردی بود، دنیا و در راس آن منطقه ما این چنین زبان به اعتراض باز نمی کرد. گفته ام دوستانم از کامنتها و آی پی دشمنان، فیلم و عکس گرفته اند تا اگر لازم شد، به گونه ای که اشاعه فحشا نشود، بگویم که ۸۹ درصد کامنتهایی که برای قطعه ۲۶ از همین شهر لندن می آید، آمیخته با چه ادبیاتی است. پس لندن نشینان آنقدرها هم که در وصف من “آقای قدیانی” می گویند، باادب نیستند. البته بیش از آنکه در شرح “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” قلم فرسایی می کنند، از این قلم و از این قطعه ۲۶ سوخته اند. من چون دیده ام که حتی نام این رمان هم آتش به جان بی بی سی انداخته، علی رغم قول قبلی، باز هم بریده هایی از رمان فاخر “باتوم خوب و قشنگی داشتیم” را در وبلاگ قطعه ۲۶ خواهم آورد. با این همه اگر آن پند پیر را که شمع نازنین جمع است و نور مه جبین انجمن، در قلب خود بگذارم، خوشحالم که از بی بی سی گرفته تا بیست و سی، جملگی را سر کار گذاشته ام. نظام مقدس جمهوری اسلامی، برای پیشبرد پروژه های خاص خود، نیاز داشت که چندی با این قلم سحرانگیز، اذهان دوست و دشمن را به سمت خود منحرف کنم، تا ایشان با استفاده از فضای روانی به وجود آمده، بتوانند اهداف خود را عملیاتی کنند. حال شاید این سئوال پیش آید که آیا حسین قدیانی، آدم نظام است؟!… پاسخ به شدت مضاعف “آری” است؛ البته که من آدم نظام مقدس جمهوری اسلامی هستم و به این حکومتی بودن خود افتخار می کنم. سئوال دوم این است که این چه مثلا عملیاتی بود، که تو آن را لو دادی؟!… القصه؛ از همان اول قرار بود این عملیات پیچیده، به اینجای کار که رسید، آنرا لو بدهم و این خود بخشی از کار روانی نظام روی دشمن است. سئوال بعدی این است؛ به راستی عملیات پیچیده نظام چیست؟!… شرمنده، این را گفته اند، نگو! فقط گفته اند برای رد گم کنی، این نوشته را همچین تمام کن؛ زنده باد بی بی سی(!) که با این همه ادعای حرفه ای گری، تازه فهمیده من کدام حسین قدیانی هستم؛ قبلا مرا با مسئول بسیج دانشجویی چند باری اشتباه گرفته بود! زیاد گاف می دهد بی بی سی. اصولا روباه که پیر می شود، آب مغزش تبخیر می شود و دلش سیاه، بدتر از قیر می شود!… آهای بی بی سی! از تمام دنیای غرب، یک نویسنده بیاورید که حریف قلم ستاره های حضرت ماه در آسمان سایبر شود، رمز وبلاگم را تقدیم شما می کنم، اما وقتی ادعا می کنید که ۲۵ بهمن اگر “ال” نکنیم، “بل” هستیم، تقصیر من نیست که به شما یادآوری می کنم که کاش بر سر شرف، شرط نمی بستید! آنچه ندارید، من هم بگویم دارید، باز ندارید، اما اگر به حرف من است؛ شما با شرف، زنده باد بی بی سی!… اما اگر به حرف من است؛ “مرگ بر آمریکا”… “مرگ بر اسرائیل”… وقتی بنگاه دروغ پراکنی روباه پیر، حریف یک وبلاگ ساده جمهوری اسلامی نمی شود، به جای “مرگ بر انگلیس” باید گفت: “زنده باد بی بی سی!”
(۳۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسارلطفا با “راز” کاری نداشته باشید! قطعه ۲۶: وبلاگ “مطالب سیاسی و فرهنگی” که مطالب آن را “عماد” می نویسد، در جدیدترین به روزرسانی خود متنی با عنوان “لطفا کاری با راز نداشته باشید” نوشته است. با هم می خوانیم:
عماد: برنامه “راز” که پنج شنبه ها از ساعت ۹ شب هر هفته در شبکه ۴ پخش می شود برای اولین بار در ماه مبارک رمضان امسال هر شب ساعت ۱۱ با موضوعات مختلف فرهنگی و سیاسی متنوعی چون سرنوشت دیپلماتهای ربوده شده در لبنان، جنگ بوسنی، لبنان، عراق، افغانستان، روز قدس، امام موسی صدر، نقد مدیریت فرهنگی کشور، طب سنتی، ۱۱ سپتامبر، دادگاه میکونوس، دفاع مقدس، سیاست خارجی و سریالهای استراتژیک روی آنتن می رفت. با توجه به شناختی که از آقای نادر طالب زاده مستند ساز این برنامه در میان اهالی فرهنگ و رسانه بود این برنامه نوید خوشی را برای علاقه مندان به مسایل سیاسی و فرهنگی کشور داشت. به گونه ای که شاید بعد از پخش اولین قسمت های برنامه حمایت های زیادی از طرف اصحاب رسانه و دوستداران فرهنگ و سیاست شد و در تعریف و تمجید این برنامه مقالات بسیاری از طرف کارشناسان در فضای مجازی و رسانه های مکتوب نوشته شد. بیشتر موضوعات برنامه در حالت کلی، چنانچه قبلا نیز مطرح شد موضوعات مهم در عرصه جنگ نرم و مسایل سیاسی روز می باشد. البته تسلط آقای طالب زاده (ان شاالله سعی خواهد شد که درباره ایشان مطلب مفیدی جمع بندی و ارائه گردد) به زبان انگلیسی و مستند و فیلم سازی ایشان در غرب و شناخت خوب ایشان از محیط های غربی از رسانه و دانشگاه آشنایی با هالییود و… آشنایی ایشان با چهره های سیاسی و فرهنگی غرب که خود از منتقدان غرب می باشند و تماس با آنها در برنامه باعث شده است که این برنامه به لحاظ کیفی، یکی از بهترین برنامه های صدا و سیما باشد. اما تقریبا دو هفته گذشته مهمان برنامه ایشان آقای اسدالله نیک نژاد بود؛ کارگردان و تهیه کننده که سالهای زیادی در آمریکا زندگی کرده و فیلم ساخته، که این امر باعث واکنش های زیادی نسبت به حضور ایشان در برنامه شد. البته آقای نیکنژاد به عنوان داور در جشنواره امسال فیلم فجر هم بودند که با توجه به حجم اتهاماتی که به ایشان وارد شد استعفا دادند. در این نوشته قصد نداریم در مورد ایشان و مسایلی که مطرح می باشد بنویسیم. اما مطلب مهم تری که وجود دارد در مورد کسانی است که تحمل برنامه این چنینی را از صدا و سیما نداشتند و مترصد فرصتی بودند تا ضربه خود را به این برنامه بزنند که با حضور این کارگردان هالیوودی در برنامه، پیراهن عثمان برای این عده فراهم شد تا برنامه خود را عملیاتی و تخریب وسیعی را نسبت به این برنامه شروع کنند که امیدواریم این برنامه با اجرای خوب آقای نادر طالب زاده و مدیریت محترم شبکه ۴ کماکان ادامه داشته باشد.
(۸ دیدگاه)
- بایگانی: یسارواکنش مهدی طالقانی عزیز به “این ابوذر” قطعه ۲۶: جناب آقای مهدی طالقانی عزیز نسبت به متن “این ابوذر” واکنش نشان داده اند که در زیر می آید:
مهدی طالقانی: ضمن عرض تشکر و امتنان. کلا مقایسه آقای طالقانی و آقای خاتمی قیاس درستی نیست. شما سوابق مبارزاتی، دیدگاه های قرآنی، ارتباط و آوردن جوانان پای تفسیر قرآن و مسئولیت او در به ثمر رساندن انقلاب و بعد از انقلاب و… و بسیاری دیگر از ویژگی های مرحوم طالقانی را ببینید؛ اصولا چگونه می توان در ترازوی مقایسه با خیلی از افراد قرار داد؟
حسین قدیانی: با سپاس از توجه شما به مطالب قطعه ۲۶ و اما متن “این ابوذر” بیش از آنکه مقایسه بین ابوذر زمان با کسی باشد، سعی در پاسخ دادن به شبهه ای داشت که مع الاسف بیم از جا افتادن آن شبهه در بعضی اذهان بود. همین که چون شما عزیزی ما را لایق نقد دانسته اید، باید خدا را شاکر بود. بی شک در این بصیرت شما، یکی هم باید سراغ از فضل آن پدر گرفت که الحق ابوذر بود و هست.
(۱۰ دیدگاه)
- بایگانی: یسارنرم افزار دجال آخرالزمان حسین قدیانی: متن زیر برگرفته از وبلاگ “ورود ضعیفه ها ممنوع”/ فدایی رهبر می باشد که از نظر من جالب بود. ضمن تشکر از مدیر این وبلاگ متن زیر را با هم بخوانیم. قطعا مطالب دیگر دوستان محترم هم به فراخور وقت این حقیر پوشش داده خواهد شد:
فدایی رهبر: سلام به همه ی دوستان. چند صباحی است که در رسانه و اینترنت شاهد بحث در مورد فرقه ای هستیم به نام “فراماسونری” که خیلی از دوستان به دنبال مطالبی جامع در مورد این فرقه هستند.
خوش بختانه رسانه ها و همسنگران در اینترنت به بخوبی این بحث را پوشش داده اند. ما هم بر آن شدیم تا اطلاعاتی جامع و مفید را در قالب یک نرم افزار منتشر و در دسترس دوستانی که تشنه ی حقیقت هستند قرار بدهیم.
نرم افزار آماده شده به نام “دجال آخرالزمان” دارای مطالب بسیار مفید و جامعی می باشد که به همه توصیه می شود این نرم افزار را دانلود و از مطالب آن استفاده کنند.
توجه: ما فقط مطالب موجود را به صورت نرم افزار در آورده ایم و تمام مطالب موجود در نرم افزار از وبگاه های دیگر جمع آوری شده است که لیست تمام آن ها + وبگاه های مشابه درون نرم افزار موجود می باشد.
پرسش های آغازین بحث:۱ – وقایع جهان امروز را به چه صورت می توان توجیه کرد؟
۲ – چرا امروزه مسجدالاقصی کانون توجه ادیان الهی است؟
۳ – تلاش های اخیر برای تخریب مسجدالاقصی به چه دلیلی صورت گرفته است؟
۴ – با وجود کشورهای پیشرفته ی اقتصادی درجهان (همانند چین و روسیه) چرا ایران به عنوان دشمن اصلی کشورهای غربی مطرح می شود؟
۵ – چرا کشورهایی همچون آمریکا و اسرائیل که داعیه های مذهبی دارند، بیشترین جنایات را در حق بشر مرتکب می شوند، اما کشور کمونیستی مانند چین، کمتر از کشورهای مزبور دست به سرکوب می زند؟
۶ – چرا امروزه غرب، مسلمانان را بزرگترین تهدید می شمارد؟
۷ – هدف غرب و به خصوص آمریکا، از حضور در خاورمیانه چیست؟
۸ – چرا با وجود کشورهای نفت خیزی چون عراق و عربستان، اسرائیل در فلسطین اشغالی لانه گزیده است؟
۹ – چرا عراق اشغال شده است؟
۱۰ – چرا بهاییان مقبره ی بهاء الله در اسرائیل را مقدس ترین مکان می دانند؟
۱۱ – چرا مبارزه با اسرائیل وظیفه ی تمامی مسلمین جهان است؟
۱۲ – آرماگدون چیست و چرا امروزه مورد توجه قرار گرفته است؟
۱۳ – چرا جرج بوش مأموریت خود را در جنگ علیه تروریسم، مأموریتی الهی می داند؟
۱۴ – چرا آمریکا از اسرائیل حمایت کامل می کند؟
۱۵ – آیا آمریکا بازیچه ی اسرائیل است یا اسرائیل بازیچه ی آمریکا؟
۱۶ – علت دشمنی غرب و اسرائیل با ایران و حزب الله چیست؟
۱۷ – چرا اخیراً ساعت آخرالزمان ۲ دقیقه به جلو کشیده شده و فقط ۵ دقیقه به پایان مانده است؟
۱۸ – آیا می دانید مسجدالاقصی گنبدش سبز رنگه و طلایی نیست؟
این نرم افزار دارای سه بخش:
دجال آخرالزمان (پیرامون فرقه ی فراماسونری و آخر الزمان می باشد)
مطالب بیشتر (مطالبی پیرامون مبحث بالا می باشد)
ظهور منجی (پیرامون بحث در مورد منجی آخر الزمان “حضرت مهدی” می باشد)***
برای اطلاعات بیشتر به وبلاگ فوق الذکر “http://www.amir200h.blogfa.com/“ مراجعه کنید. “فدایی رهبر” از جمله اهالی خوب قطعه ۲۶ است که طرح های ایشان را همگان دیده ایم.
(۷ دیدگاه)
- بایگانی: یساروصیتنامه
روزنامهدیواری حق
روز قدر
ماشاءالله حزبالله
آر. کیو هشتاد و هشت
قطعهی بیست و شش
نه ده
قطعات قطعه
تفحص
آمار قطعهی بیستوشش
اطلاعات
نوشتههای تازه
- عهدنامه مالک
- این همه مسلمان… کو سلمان؟!
- نوروز ایرانی
- صف
- یکِ یکِ هفتاد و گنج…
- سَمت خاطره
- سنگر خنده
- پسرم… دوستانت!
- به نام پدر
- پدر شهید
- آه به جای قلیون
- عیدی آقا
- خدایا بقیه ات را کی حساب می کنی؟!
- بابای ماست خامنه ای
- خودم مشهد و دلم کربلا
- صدای قلک
- ذکر شادمانی
- گلی به نام پدربزرگ
- عید و اون شهید
- شفا
- یاران چه غریبانه ماندند در این خانه!
- خانمِ آقای فوق الذکر!
- بهاریه های شما محشره!
- هلاچین
- قطعه ۵۰
- بگو سیب
اول
تشبیه جالبی بود بین بستن آب روی امام حسین و یارانش و بستن در مترو روی هیئتی ها
یا مراسم سالگرد امام افتادم که مخصوصا جلوی مردم رو میگرفتن و کلی همه له شدیم ولی وقتی رفتیم پائین و قطار راه افتاد نصفش خالی بود
سلام
حالا جالبی قضیه وقتی بیشتر میشه که دوره بعد……قالیباف….رضایی ….و لاریجانی بخوان کاندید بشن که بشن رییس جمهور
خنده دار میشه ها
ایشالا دوره بعدی در کار نباشه…………….اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
حاجی…حالا ما یه چی گفتیم….گفتیم خونه خودته و ما حق نداریم دخالت کنیم……اما حاج حسین…اینجوری دل آدم میگیره
کاش تایید میکردی
ما شاد میشدیم وقتی هر گاهی سلاممون رو جواب میدادی
)-:
یا علی مومن
داداش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اخه یکمی هم فکر دل ما باش
ممنون که سر زدی. عاقبت در حسرت نوشتن دو خط کامنت حسین قدیانی خواهم مرد! راستی بابت اون لطفی که کردی و گفتی که کمکم میکنی تا وارد عرصه بشم یک دنیا ممنون. این دو روز پنجشنبه و جمعه رو چون احتمال میدادم در حال استراحت باشی زنگ نزدم که مزاحمت ایجاد نکنم. فردا که روز کاریه تماس میگیرم ومزاحم میشم
جان هر کی دوست داری بیا یه کامنت خالی بذار برام! این شهوت کامنت گرفتن از حسین قدیانی داره منو به تباهی میکشونه!!!
بیا یه زنگ بزن در رو!!!
صواب داره بابا جون
سلام
مهم اینه که شما هچنان متنهای داغ و عالی و دشمن کور کن داشته باشید
یه سری از کامنت هایی که برام میاد راجع به اون متنی که نوشتم رو میفرستم:
سلام
بغضم ترکید
نویسنده: مسعودساس [http://masoudsas.persianblog.ir]
منم داغونم دیگه نمی دونم باید چه کار کنم امیدوارم داداش حسین هم از خیر این کار بگذره وبا کمک بچه ها بازم کامنت ها تایید بشه
همینقدر که اگه داداش نبود من الان هیچ کس را نمی شناختم در این فضای مجازی. شما که با داداش رفیقی باهاش صحبت کن
نویسنده: امیر [BINESHAN1744@YAHOO.COM]
بنده خدا “امیر” الان فکر کرده من و شما رفاقتمون قدیمیه و از زمون جنگ با هم رفیقیم! راستی حاجی خیلی شاکی ام ازت ها. توی کربلای پنج هر چی ترکش میومد جا خالی میدادی میخورد به ما
بابت جوابی که به کامنتم دادی و گفتی تماس بگیر کلی در نظر عوام رفتم بالا! باید دکان باز کنم!
هزینه ارسال هر پیامک به حسین قدیانی ۱۰۰۰۰ تومان!
شماره ات رو هم به مناقصه میذارم!
اخ که دارم دیوونه میشم داداش
سوتی دادم ها! مناقصه نه. منظورم حراج بود!
راستی سیستم سایت شما مثل علیرضا کیانی مال ورد پرسه. علیرضا یه حرکت جالبی میزنه. زیر کامنت های خصوصی جواب میده اما تاییدشون نمیکنه. اینجوری فقط نویسنده اون کامنت خصوصی جواب رو می بینه. گفتم شاید شما از این قابلیت اطلاع نداری اطلاع بدم
به قول دوستاتون قلمتون طلا
ولی این شهردار تهران یکی ازسرکرده های این از عمر سعد بدتر هاست این واسه خودشون یه لشکرن . . .
خب باز بگن حاجی ناحق میگه
از این به بعد این رو هم اضافه کنید.
سامری گوساله پرست =…
از طرف ریحانه:
سلام خداقوت واقعا…هپلی منم دلم گرفت وقتی دیشب در نهایت تعجب دیدم کامنتدونی بسته ست واقعا نمیدونم چرا اقای قدیانی اینکارو کردن منی که تازه وارد جمع شده بودم از شماها بدتر شدم ا خدا لعنت کنه اونایی که دا داش حسین رو اذیت کردن وقتی کامنت حبیبی رو دیدم که حتی حتی از کامنت من بدبخت هم ایراد گرفته بود گریم گرفت به داداش حسین نوشتم که ….
امیر علی صفا:
سلام
فقط یه جمله
حاجی کار بی دلیل نمیکنه !!
ن.خ:
سلام.از بستن کامنتدونی دل من هم گرفت پس فقط شما نیستید.خیلیها این احساس رو دارن.کامنتدونی قطعه هم برای خودش عالمی داشت.
داداش حسین: سلام هپلی. با نوشته ات که در وبلاگ گذاشته بودی حال کردم. خدا را بابت خلق هپلی شکر!
من مصداق “الانسان حریص بما منع” هستم! کامنتدونی که باز بود زیاد نظر نمیدادم اما حالا که بسته است ده تا ده تا نظر میدم. البته حس میکنم بقفیه هم هویجوری هستند
اول آیا؟
می رم بخونم.
داداش نظرات رو بستی…
بسم رب الزهراء
سلام داداش جون
اولا در خصوص بستن کامنت ها چیزی ندارم بگم چون یقین می دونم تو کار بی دلیل نمیکنی .
و فکر هم می کنم میدونم برا چی بود!
داداش تو عزیز دل مایی.
ای بابا داداش حسین شما که میدونی این منتقدین هدفشون تضعیف شماست! اینها اصولا گرگهایی در لباس میشند! باید اینها رو رها کنی در همان سطل زباله های شهردار که یکی مثل خودشون آتیششون بزنه. خلاصه تا زمانی که در نوشته هات خدا رو در نظر داری و یاد بابااکبر و شهدا هستی قلمت بیراهه نخواهد رفت. اجرت با حسین و یاعلی
ایول داداش. خوشم میاد که زیر حرف نمی مونی. خوب جوابشون رو دادی. ولی یادت رفت بگی: غلط کردید بی شمارید.
نوکرتم به مولا.
یا حق
داداش
بگذار بگویند هرانچه می خواهند بگویند
من وقتی دلم از کسی میگره میگم اگر شما راست گفتی خدا منو رسوا کنه اگه دروغ میگی همش بر گرده به خودت
پس به حرف گربه سیاه بارون نمیاد(یادتون رفته از اون فحشای بچگیتون استفاده کنید)یکیشم همین بود.
یه زبون هم براشون دربیارید
سلام آقای قدیانی.من از بچگی از حد گذاشتن،از دیوار بدم می اومد.حالا شما دیوار گذاشتی بین ما وقطعه ۲۶٫به حق این ماه عزیز بگذر از این تصمیمت.
در ضمن همه درباره بچه های پایین شهر فکر بد می کنند.من یه پایین شهریم.یه شابودلعظیمی.
سلام بر حسین*
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
لعنت بر حسد
الهی فدات بشم داداشی جونم
آخ که دارم دق می کنم….
سلام داداش حسین
افطاری نوش جونت
ببخشید که ساندیس نداشتیما
داداش حسین: افطاری خوردن در مقبره الشهدای شهرک شهید محلاتی و در کنار مزار چند شهید گمنام و در کنار مزار شهید حسین اسکندری بسیار لذت بخش و باصفا بود. دفعه بعد اما حتما با ساندیس روزه ام را باز می کنم. از ما گفتن بود.
سلام داداش . خیلی عالی بود .
– واقعا فقر شعور هست که در مترو در این شب ها به روی مردم بسته هست . درود به حاج منصور که برخی خواص را تشبیه به عمر سعد کرد !
– نقد اون دسته که نوشتید به درد امثال خودشون میخوره که اونا اصلا شعور ندارن که تشخیص بدن در مورد نوشته های شما !
– چند نکته تان ! جانا سخن از زبا ما می گویی . کسی که فحش ناموسی میده یعنی هیچ سلاحی نداره جز بد و بیراه گفتن . اینا با این کاراشون اوج بدبختی و بیچارگی شون رو نشون میدن .
– شما در نظر ما بزرگ تر از آنی هستید که دیگران می پندارند . همینجوری هم در چشم ما بزرگ نشدید و حتما یه چیزی در وجود شما دیدیم که بزرگ می بینیمتون . خوشبختانه ستاره های حضرت ماه همگی شعور سیاسی و فرهنگی و اجتماعی شون اونقدر بالا هست که بزرگ شناس باشند . بر اساس همین دیدگاه هست که خیلی ها رو ذره ای هم نمی بینیم !
– گزینه ی ۵ و ۶ رو خیلی خوب اومدید داداش ! ولی اونا ذوق می کنن وقتی عصبانیت شما رو می بینن . جواب این دسته از آدما اینه که کار خودتون رو بکنید با لبخندی بر لب .
اما در مورد تصمیمتون درباره خواندن نظرات توسط خودتون هم به تصمیمتون احترام میذارم .
برای شادی روح بابا اکبر و شهدا صلوات می فرستم . اللهم عجل لولیک الفرج
سلام قولا من رب الرحیم
یاد داستان پینوکیو افتادم. وقتی گول شیطان را خورد و با دوستاش رفتند شهربازی شیطان و سیگار کشیدندو خلاف کردند. نتیجه اش این که شبیه کره خر شدند. پینوکیو که به خاطر دروغهاش دماغش هم دراز بود دیگه نه شبیه ادم بود نه شبیه کره خر . حکایت برخی حسودان دروغگو هم از این نوع است.
فکر میکنم میبینم موسوی و کروبی هم از همین زاویه خوردند. دروغگویی و حسادت، نتیجه اش میشه خیانت !
کاش داداش میثم یک طرح دوئل ای به همین شکل کره خر دماغ دراز برایشان بزند.
عمر سعد هم مدتی است شدید داره میفتد تو فاز حسودی و اندکی دروغگویی. فکر کنم همین روزها دماغ و گوشش …. بله !
بسم الرب الشهداء و الصدیقین
راستی سر مزار شهدای گمنام شهید محلاتی و شهید اسکندری یاد ما هم بکنید.
زمانیکه کلاسها و اردوهای درسی استاد صمدی انجا برگزار میشد، حال و هوای خوشی با شهدا داشتیم. الان چند سالی است محرومیم.
سلام طهورا ۱۳۵
برایتان ایمیل زدم. سند نام طهورا و صفرا ( دختران امام حسین ) را ذکر کردم. اگر دیدید به همان ادرس ایمیل جواب بدهید.
یا علی
( ببخشید داداش حسین .قطعه ۲۶ اتاق گپ و گفت صمیمی ستارگان حضرت ماه هم هست دیگر ، مگر نه؟ )
سلام
حاج حسین، نظرات را باز بذار. اون تنگه احد بود که باید بسته میموند ولی رها شد. الان باید درب این دژ باز باشه ولی به هرکسی هم اجازه ورود نمیدیم، حتی اگر کره خرها در اسب تراوا مخفی باشند، آنها را با اسب چوبیشان آتش خواهیم زد تا مصداق آیه خاکستر در باد باشند.
“و اما چند نکته هم درباره بستن نظرات:”
ایول داداش حسین بهترین تصمیم به نظر من. الحق که داداش حسین خودمی.
داداش یه وقت کامنتدونی رو نبندی. باور کن خوندن نظرات بچه ها
خودش تبدیل به آیتم شده! اصلا فحشائی که تو نمی تونی بدی ، ما بجات میدیم
خوب شما کلاس کارت رو نباید پائین بیاری. بسپار دست ما مزدوران چماق به دست.
اینقدر هم از شهرک و مقبره و باغ بالا صحبت نکن. یه خورده اصول امنیتی رو
رعایت کن. شادی روح حاج حسین اسکندری هم صلوات
سلام!
آقای قدیانی من زیاد توی وبلاگتون هستم ولی کمتر نظر میدادم!
اینو بدونین که اینا همش به هر دلیلی باشه برای اینه که شما رو سرد بکنن از این جهاد فی سبیل الله ی که انجام میدید!
ما با شما هستیم!
سلام
یعنی می شه باز کامنت گذاشت؟ جریان چی بوده؟ واقعا اشکم داشت در میومد مخصوصا با اون مطلب هپلی.
اما بستن یا باز گذاشتن نظرات مربوط به خودتونه و ما همیشه به نظر شما احترام می ذاریم.
ایشالا که خانواده قطعه ۲۶ همیشه دور هم جمع باشن.
التماس دعا
یا علی
آقای قدیانی خیلی خوشحالمون کردین .خدا تو این ماه عزیز خوشحالتون کنه.
“این حاج منصور شما هم خیلی باحال هستندها”
چقدر اینا میتونن کثیف باشن آخه مگه اینا مسلمون نیستن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دکتر احمدی نژاد چی میکشه از دستشون پیر کردن دکتر عزیزمو…………………………
مرگ بر ولایت متروها
مرگ بر جام زهرها
مرگ بر …………………….
اینا یه جوری چسبیدن به این دنیا انگار ۱۰۰ سال دیگه قراره زندگی کنن دست بردارید از بیت المال اون دنیا چی میخوان جواب بدن……………………..
افرین داداش ولی حالمون رو گرفتیا!!!ولی بازم می دونستیم حتما برا ی کارتون دلیل دارید
منم برای اینکه فکرمیکردم ونظر قبلی رو تایید نمی کنید اون جوری نوشتم .رو دست خوردم
ممنون که اصلاح کردید
انشالله خدا به حق بی بی دوعالم به وقتتون برکت بده وتوان که همیشه پارکاب باشید
با واسطه شنیده اند آقا دیگر مظر مثبت به شما ندارند
بعضی ها فکر می کنن امام ما حضرت خامنه ای و فقط خودشون با واسطه دیدن و حرف هاش رو می شنون
من فکر می کنم اساتید آقای قدیانی خیلی نزدیک ترند به آقا تا این افراد و اگر اشکالی باشه تا اون جایی که من شناخت دارم از آقا حتما ایشون بی واسطه هم مطرح خواهند کرد
هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
داداش حسین رو عشق است
فدایی داری هزار هزار
حالا شدی داداش حسین گل و نازنین و دوست داشتنی خودمون
خدایا تو رو بابت خلق فرشته ای به نام حسین قدیانی شــــــــــــــــــــــکررررررررررررررررررررررر
تو رو خدا حسین آقا نظرات رو بر ندارید.بزارید شب پرستان هر چه می خوان بگن……
۴- اگر ما کوچکیم، شما به بزرگی خود ما را رها کنید. ولله با حمله به من وبلاگتان پربیننده نمی شود. بزرگی و محبوبیت و … دست خداست. من ادعا ندارم بزرگ شده ام اما شما با این کارها حتما مرا نویسنده بزرگی می کنید و در آن صورت مجبورید بیشتر به من حسادت کنید.
این حالشون و میگیره
سلام داداش!
واقعا بعضیا عجب رویی دارن:
“حسین قدیانی اما بر خلاف ظواهر اصلا محبوبیتی ندارد ”
اونوقت ایشون از کجا به بواطن دست پیدا کردن؟
معلومه از حسودی جیگرش آتیش گرفته 🙂
هر وقت یه اتفاق مهم میفته این جا من نیستم از همه جا بی خبرم دیگه
برصاحب عصر وعصر صاحب صلوات
تقدیم بر آن امام غائب صلوات
مهدی است امام ونائبش خامنه ای است
بفرست بر این امام و نائب صلوات
اونوقت ایشون از کجا به بواطن دست پیدا کردن؟
این رو اون دوست بالایی خیلی باحال گفتا
بسم الله
سلام داداش حسین . هر کاری درسته . چه نظرات رو ببندی و چه باز کنی . هر جوری شما راحت تر باشی ما هم راحتیم . اصلا اگه نظرات رو ببندی و جای این سه چهار ساعت روزی دو تا مطلب بنویسی شاید بهتر باشه اگر چه دل ما تنگ می شه . ولی صلاح وبلاگ را بلاگر داند و اساتید آگاهش . یاعلی
التماس دعا
کم کم داره تعداد افراد یا جانورانی که اون دنیا قراره شاکی بشن میره بالا:
طلحه و زبیر(اون نامه که به داداش حسین نوشتن و از اینکه با سران فتنه مقایسه بشن اعلام انزجار کردن)
گاو(به خاطر مزیت هایش برای انسان مثل پوست و شیر)
خر(به خاطر بی آزار بودنش و حالا با شیخ مقایسه میشود و “البته صد رحمت به خر هیچ خری کشور بی بی دو عالم را به بیبیسی نمیفروشد”)
کره خر(“به صرف عرعر کردن آدمی، نمی توان شان کره خر را پایین آورد.”)
عمر سعد (لعنت خدا بر او)(“صد رحمت به شرف عمرسعد که اگر آب را بر یتیمان حسین بسته بود، لااقل آنقدر شرف داشت که از امام حسین، حقوق نگیرد. به قرآن شما از عمرسعد بدترید.”)
جوجه ها(“طرف حساب ما جوخه هاست جوجه ها خودشان خواهند مرد”)
شما از عمرسعد بدترید
شما از عمرسعد بدترید
شما از عمرسعد بدترید
شما از عمرسعد بدترید
شما از عمرسعد بدترید
شما از عمرسعد بدترید
شما از عمرسعد بدترید
شما از عمرسعد بدترید
شما از عمرسعد بدترید
………………………….
چه جالب! همه موافقن
اییییییییییییییییییییییییییییییییییییول داداش سلام…………………..آخیش ممنون که نظرات رو نبستین
ما با نظرات(یا به قول بچه ها کامنتدونی)رفقا خییییییلی کیف می کنیم .
به شما می گن سنتون کمه(بزرگ نشدین)…..زرشک!!!!!!!!!!!! حالا دیدن از آسمون و زمین ضایع می شن گفتن یه حرفی زده باشن
البته در دنیای اونا اگه هر چی بچه تر باشی بهتره چون اونا و اهلشون هر چی پیرتر می شن خائن تر وکورتر و کرتر و دزززززززززززززززززززززززد تر وچیز تر می شن.
در ضمن ما افتخارمون اینه که اینا به ما فحش بدن واگه یه روزی از ما تعریف کردن اون روز روز بدبختی ماست.
در ضمن خ
نماز روزه تون قبول داداش.
سلام
فکر کنم اگز برای هر پست یک گزینه امتیاز دهی بگذارید تعداد نظرات کمتر و بچه ها برای تاید و تشویق نوشته شما امتیاز بدهد
اینطوری شماهم بیشتر می تونید وقت برای نوشته ها خود بگذرید و کیفی بالا ببرید
یاعلی
سلام. طاعات قبول. من قبل از این به خواندن مطالب اکتفا میکردم ولی به کوری چشم حسسسسسسسسسسودا سعی میکنم هر روز نظرمو بزارم تا معلوم شه داداش حسین بچه بسیجیا چه قد معروفه
داش حسین سلام
ما خیلی خاطرتو میخوایما !
حاجی اگز رفتید بیت رهبری ببنید نوشته انگشتر اقا چیه
اخه می خوام همون نوشته رو روی انگشترم حک کنم
سلام
قبل از این ماجرای کامنتا و حبیبی و اون علی کوچولوی فراری از ولایت؛
نظرهایی که با اشتیاق مینوشتن “اول آیا؟” – حتی گاهی وقتی نفر۲۰م بودن!! و از آخر اول-
رو که میدیدم خوشحال میشدم بی دلیل منطقی و حساب دو دو تا ۴تا؛ اما حالا با دیدن همونا یه غمِ عجیبی ولی اینباربا دلیل ومنطق میشینه تو دلم..
نمیدونم از چی شروع کنم
ولی اول از آقا میخوام بگم .شیعه علی شدن از اول تاریخ درد داشته؛تهمت هم داشته.
حتی در سپاه بظاهر دوست،چه رسد به سپاه دشمن که تکلیف ما با او روشن است و نوک تیز تیرمان همیشه به سمت قلبش.
امثال من با چادرش،امین ۲۰۶۰ با شعرش،شما با قلمت،هپلی و خان باجی و…..همه هر کدام به نحوی.
مشکل اصلی شیعه ی علی خوارجند،نه اشتباه کردم پس میگیرم حرفم را.شاید سخت تر از خوارج برای علی جمل است.
نه شاید……
اینجا؛ در صف یارانِ علی نباید صدای اذانِ غیر، پشت ما را بلرزاند.
برای ما مؤذن هنوز بلال است ولاغیر.و امام علی است ولا غیر.
پس اگر نوای “اشهد أن علیاً ولی الله”ِ ما ، میشود هزینه کردن ولایت
ای تیرها ببارید بر ما که تا زنده اییم و تا نفس داریم خواهیم گفت:”أشهد أن علــــــــــــــــــــــیاً حجة الله” و أن أولاده المعصومین حجَجُ الله….
دلم پر است بگذارید پُر حرفی کنم تا دق نکردم…
اینجا اومدن ما به نیت: “ذکر علی عبادة” است.
و این وبلاگ محور این مجلس ِ یادآوری.
هرچه گفتید که من جزء سکوت کنندگان بودم در باب سخن صمیمانه و…
ولی حالا دلم گرفته؛اساســــــــی.
نظرات وقتتونو میگره،قبول.
میخواید ببندیدش،مختارید.(صلاح مملکت خویش خسروان دارند)
میگید اینجا همه جدی باشید، خب درسته.
میدونید بچه ها از چی ناراحتن؟
شادی ما از اینجا اومدن، بابت روحیه گرفتن بود؛بابت دور هم جمع شدن آدمای ِ یه رنگی که حُب شون ولایت هــ و بغضشون در راستای بُغض ولی.
ما اینجا حس اونایی رو داشتیم که کنار هم از مولاشون میخوندن و میگفتن و میشنیدن و یاد خدا میکردن و
جون میگرفتن ، زنده میشدن…خوب میشد زخمایی که توی روز خورده بودن و انگار بوی لجن میداد….
آخه دوای درد ما ولایته، ذکر علی….تا کور شود هر آنکه نتواند دید…ما برا شروع زندگیمون هم شرطمون آقاست
نه پول و خونه و ماشین و……….نه اینکه بدمون بیاد ها نـــه.ولی ما جونمون به مولامون بستس……..پول بدون جون واسه چیه؟؟؟
نمیدونم چرا دارم اینا رو میگم
فقط پاک کنید این فسمت ۱،در قسمت “چند نکته درباره بستن نظرات” رو .
ما از نسلِ همون نسیبه ایی هستیم که توی جنگ اُحد دوشادوش پیامبر رحمت ؛ – وقتی مــــــــــرد ها کم آوردن وشمشیر انداختن و فرار کردن – شمشیر اونها رو برمیداره و حامی ِ رسول الله میشه و میجنگیه و مجروح میشه.
نه فقط در اون غزوه ، که توی همه ی مجاهدت ها کنار نبی خدا ایستاد….توی اُحد…توی خیبر…توی… تا شهید شد.
جونشو فدای جون پاک پیامبر خدا کرد
ما از نسل اُم وهبیم إن شاء الله….
اینجا میاییم که روحیه بدیم به همسنگرامون، نفس تازه کنیم خودمون.
یاد بگیریم مقاومت رو.
نظر نمیدیم دیگه،قول میدیم……پاک کنید اون بعد التحریر شماره ی ۱ رو.
از تو پستتون و از همه جا
لبخند بزن رزمنده 🙂
سلام داداش.
یعنی قراره نظرات بسته بشه؟ این حقیقت داره ؟
فدای تو
راستش مادر بزرگم فوت کرده
از همه میخوام یه فاتحه براش بخونن
داش حسین …………
من واقعا خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ناراحت شدم دیدم میخواین کامنتا رو تعطیل کنین اما خوب واقعا وقتی فک میکنم می بینم مجبورین اینهمه وقت بذارین واسه این کار بهتون حق میدم
داداش حسین آتیش زدی ما رو. حالا جای اینکه اونا بهت حسودی کنن ، من دارم حسودی می کنم که این همه حضرت ماه یهت لطف داره و من در تمام عمرم فقط یه بار تونستم برم بیت رهبری. داداش حسین مگه نبینمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت.
به هر حال ، ممنون که نظرات رو باز گذاشتی
سلام
یه سؤال : چراحاج منصور در مورد مشایی حرف نمی زنه ؟
یا حق
سلام
روی این جمله آقا “طیب الله انفاسکم” قدری فکر کردم، خیلی زیبا است اگر آدم کمی فکر کند داخل این جمله همه چیز است خوشبحالت داداش حسین، موفق باشی ما همه پشت سر تو هستیم.
یا علی
همین مصداق بارز خواص بی بصیرت داره اماده انتخابات میشه
از همین الان
کاش ملت خودشون گول تبلیغات ظاهریش مثل افتتاح تونل زیرخاکیش توی دل دشمن رو نمیخوردند
کاش احمدی نژاد ذره ای از حمایتش از… کم میکرد که از رفتنش افسوس میخوردم
سلام
امام حسین (علیه السلام )فرمود :در قلئم ما سنتها و ویزگی هایی از پیامبران وجود دارد :
از نوح (ع): عمر طولانی
ازابراهیم (ع): مخفی بودن ولایت ودوری گزینی از مردم
از موسی (ع): ترس وغیبت
از عیسی (ع):اختلاف مردم درباره او
از ایوب (ع):گشایش پس از گرفتاری ها
واز محمد (ص):قیام با شمشیر
کشف الغمه ج ۳ص۳۲۹
ببخشید من سر نزدم بهتون ولی الان که کامنت ها باز شده؟ آیا من خوابم؟
احسنت
این دو جمله خیلی چسبید:
اوّلی به خاطر غافلگیری و شگفتی
دومی هم به خاطر …
ه همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار است بخشی از زندگی آقا را به قلم خودم بنویسم.
من پایین شهری ام. دفعه بعد دو تا درشتتر از این بارتان می کنم.
مگه میشه ادم اینقدر حسود باشه. حسودای بخیلی که چشم ندارن ببینن. یکی نیست بهشون بگه اول برن خودشونو درست کنن به جای اینکه مثل خاله زنکها از اینو اون بدگویی کنن و به اهالی قطعه ۲۶ مخصوصا داداش حسین توهین کنن
خدا این افرادو نصیب گرگ بیابون نکنه………….الهی امین
برای تعجیل در فرج خورشید وسلامتی ماه برای هر کدام جداگانه سه صلوات .
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🙂
سلام
اصلا نمی دونم با چه ادبیاتی ـ کاش یه کم بلد بودم با ادبیات متفاوت حرف زدنو ـ از شما بابت قلم سرختون ،بابت شجاعتتون،بابت صراحت لهجه تون و …………………………………………………………
تشکرکنم
. . . ولی هرچه هست اینجا همون قطعه مقدسیه که تقدسشو از خون سرخ پدر شهیدتون گرفته
فقط می تونم بگم مأجور باشید ودر پناه حق
میان توهین میکنن و و و
کاری از دست ما بر نمیاد به جز دعا کردن افسران حضرت ماه در خط مقدم
“بار الها بر محمد و دودمانش درود فرست و دشمن نابکار مرا از ستم کردن به من به قوت خویش باز دار و به نیرو و توانایی ات تندی تیغ دشمن را فرو کاه و او را به خویشتن مشغول و در برابر دشمنش ناتوان گردان
خدایا بر محمد و دودمانش درود فرست و در برابر ستمی که از دشمن به من رفته است بخششت را ارزانی دار و در برابر رفتار ناشایست او با من رحمتت را نصیبم گردان چراکه هر ناخوشایند و ناگواری در قیاس با خشم تو اندک و هر مصیبت و بلایی در برابر غضب تو اسان است”امام علی بن الحسین(ع)- صحیفه سجادیه
حسین منی و …
سلام همقطار
فرزند شیهید بودن یک نعمت پر مصیبته
باید حواسمون جمع باشه.
بابت کتاب ازت تشکر میکنم اگر چه هنوز نونستم یکیشو برا خودم بخرم.
من مسئول ستاد…….. و رئیس ……. بودم.
قصد داشتم سه هزار جلد از کتاب نه ده رو بخرم و در استان هدیه کنم که به لطف دوستان آقای مشائی دیگه مسئولیت ندارم.
ولی برای موفقیتت دعا میکنم.
بعد از فراغت شغلی یه وبلاگ زدم.
دوست داشتی سر بزن.
نظرت برام مهمه.
یاعلی
السلام علی من التبع الهدی
انصافا “طیب الله انفاسکم” . نوش جانتان شنیدن این کلام از لبان دلبری چون حضرت ماه.
انشاءالله روزیتان مستدام .
یا علی
الهی چشم دشمنات کور شه که چشم دیدن نور داداش ما رو ندارن.
غلط می کنن. اینا هنوز ستاره های حضرت ماه (روحی له الفداه) رو نشناختن. داداش تو اشاره کن ببین سایتهاشون کن فیکون میشه یا نه؟
سلام
اگر شما با وبلاگستان فارسی آشنایی نداشتید حتما آن سبزهای جلبکی مغز نخودی که هنوز دهانشان بوی شیر میداد و تمام روزها و شبهای فتنه در سال هشتاد و اشک شبی چند وبلاگ را آپ می کردند تا به خیال خام خودشان براندازی نرم کنند و البته خواب می دیدند … کلاس وبلاگ نویسی رفته بودند و حتما استادشان هم کسی مثل حجت الاوباما شیخ بیسوات بوده یا خیر سرشون لیدرشون موسوی خویینی ها (لعنت الله علیه)
نه جنابان تفرقه بینداز و حکومت کن … این قلم پایدارتر از این حرفهاست که به حسادت تو و امثال تو بشکند این قلم سرخ است از خون بابا اکبر و نذر لبخند حضرت ماه شده و تا خون شهید سرخ است مینویسد و البته ما هم هر روز بیشتر از روز قبل حمایتش می کنیم … عیب ندارد ما را بالاترینی بخوانید اما هستیم تا دشمنان اماممان کور شوند … ما بالاترین نیستیم، برترین و پرفروغ ترین ستاره حضرت ماهیم و تا آخرین لحظه این سوسو زدن، هم قطعه ۲۶ را پرنور خواهیم کرد و هم سرزمین فداییان حضرت ماه را …
حسین قدیانی و تمام طرفداران قلمش اگر اینجا هستند و این حرفها را به گوش جان می خرند به این دلیل است که در میدان مبارزه، سرباز پا به عرصه جهاد میگذارد تا فرمانده آسیب نبیند … بزنید این نیش ها را به ما که فداییان حضرت ماهیم در شب تنهایی و غیبت خورشید … می ایستیم تا آخرین نفس و آخرین قطره خون این قلم تا آقایمان سربلند باشد و نیشهای دشمنان آزارش ندهد … و لبخند رضایتشان ما را بس
سلام.
کامنت میذاریم برای قوت قلب شما و نه چیز دیگه ای که اگه شما قوت قلب داشته باشید قطعا نی ساندیس رو با قوت بیشتری به چشم خواص بی بصیرت و حسود و بخیل ودشمن ونامرد و… فرو میکنید.
آقای قدیانی ما پشت شماییم چون شما حامی حضرت ماه هستید.منتظر متن های دندان شکن و چشم کور کن شما هر روز و روزی چند تا هستیم…
علی علی
یا حق
بسم الرب الشهداء و الصدیقین
سلام حسین اقا !
وقتی فکر میکنم که از دو سه سالگی پدرت را ندیدی ….
خیلی سخت بوده!
وقتی درس بابا آب داد را می خواندی چه حالی داشتی؟
وقتی انشاء در مورد شغل پدر از شما می خواستن چی!
همچنین وقتی دوستاتو با پدرانشون می دیدی!
یا موقع ازدواج، که همه ….
راستش چند تا دوست داشتم که باباشون شهید شده بودند خجالت می کشیدم این حرفها را به اونا بگم وببینم ااین مواقع چه حالی داشتند.این شد که از شما پرسیدم.
می شه اسم نویسنده ی حسود را یواشکی بگید؟ بقیه اش با ما
خوشم می یاد جلوی این یاوه گوها کم نمیاری ایشالا هر کجا هستی خدا پشت و پناهت باشه.
آخیش اینهمه کامنت این چند روزه تو کیبوردم مونده بود. راحت شدم. اگه نظرات رو تایید نمی کردی معلوم نبود چه بلایی سر ما میومد. خدا خیرت بده و هر کجا هستی پشت و پناهت باشه.
دلم بدجوری گرفته بود. مخصوصا بعد از خوندن مطلب قشنگ هپلی. فکر می کردم واقعا دیگه هیچ وقت نظرات رو تایید نمی کنی…ولی الان واقعا خوشحالم…
جای این شعر تو این بخش خالیه که:
.
.
.
یارب از دلهای ما نور محبت را نگیر****این توسل این تجمع این ارادت را نگیر
هستی ما بستگی دارد به عشق اهل بیت****هر چه می خواهی بگیر از ما، ولایت را نگیر…
دعا که یادتون نمیره…
سلام ………………….جانباز شیمیایی هستم ۲ تا مطلب میگم تا او نهارو هم تیز کنی بزنی وسط چشم عمر سعدها…..۱:با دیدن شما ها خیالم راحت میشه که اگه نسل بچه جبهه ای ها تموم بشن هستن کسایی که دور ماه رو بگیرن تا نور قشنگش به نور سبز صاحب الزمان متصل بشه انشالله………………۲:مطالب وبلاگت مثل ۱ کپسول اکسیژن میمونه برای من وقتی که باید با التماس هوا رو بدم پایین و با خواهش بیارمش بالا.همچین نفسم جا میاد که انگار نشستم وسط خود اکسیژن……………….یاحق
سلام
چقدر بد که میخواین کامنت ها رو ببندین ما تا اینجا میومدیم با خوندن نوشته هاتون روحیه می گرفتیم و با خوندن کامنت ها این روحیه بیشتر میشد………….حیف………..اما بازم صلاح خویش خسروان دانند……..
حاج منصور چقدر زیبا همه مطالب رو توصیف می کنه خصوصا این شبا………….
الهی بشکنه قلمی که دل داش حسین و میشکنه
بلند بگو آمین.
سلام.
۱- کلا با مطالب این سایت حال میکنم. مخصوصا قسمتهایی که در کتاب نه ده آمده بود. همانطور که با سرمقاله های حسین شریعتمداری عزیز در کیهان حال میکنم.
۲- اما با برخی از مطالب مشکل دارم. مثل صدر همین مطلب. چون با قالیباف کار کرده ام و میشناسمش.
۳- چون علاقمند شما هستم وظیفه خودم میدانم که در مورد شخص قالیباف و نه همه تیمش مطالبی برایتان بنویسم که بزودی انجام خواهد شد.
۴- لفظ خواص بی بصیرت بنظر در مورد ایشان صحیح نمیباشد. بدلایل مفصلی که باید حتما برایتان روشن شود.
۵- این شاهد مثال بسیار نارسایی که در مورد مترو آوردید آنقدر ضعیف است که پاسخ به آن ۱ دقیقه طول میگشد که میگویم: در روزهایی که فتنه گران می تاختند روزهایی مترو از آنان پول نمیگرفت و بلیط نمیخواست که تعدادشان زیادبود و مثل گله گاوهای وحشی سرازیر میشدند و تنها دلیل مترو این بود که با این کار یعنی باز کردن گیت ها اموال شما و ما مردم را حفظ میکرد. اما ما که گاوهای وحشی نیستیم. به اموال مترو هم آسیبی نمیرسانیم. پس از ما میتوانند بلیط بخواهند.
اما در مورد مسجد ارک باید پیشنهاد خود را ارائه دهید آن هم به تعداد زیاد. حتما انجام میدهند.
۶- تازه مترو آنجایی است که نمیخواهم از عملکردش دفاع کنم. و آن را از اشکالات قالیباف میدانم که محسن هاشمی را هنوز نگه داشته.
۷- باز هم اگر موردی هست بپرسید تا پاسخ دهم. روی ایمیل جواب میدهم.
۸- اما چیزی که واضح است مشکل ذاتی احمدی نژاد و قالیباف است که مشکل کمی هم نیست. من شخصا هم این دوره و هم دور دوم ۸۴ به احمدی نژاد رأی دادم. اما از قالیباف هم دفاع میکنم.
تصحیح:
“صراط” درسته که غلط تایپی بود!
گفتم که سوء تفاهم نشه!
نظاره بر ماه دل آدم روصاف میکنه ….آیینه ای که در دست توست ماه را جلوه گرست….این آیینه را هرگز رها نکن
ین وبلاگ برای همه دوستداران رهبری مقدس است. ولله روزی نیست که یک مطلب از شما نخوانده بخوابم. حتی اگه مطلب جدیدی نداشته باشی، قدیمیا رو دوباره میخونم.
بذارید به قول خودتون ۱۵۰ تومنیا هر چی میخوان بگن و بنویسن. شما تا تأیید رهبری رو داری غصه نداشته باش. خدا یارت باشه
سلام برادر…
خسته نباشد. میبینم که خاطر خواه زیاد دارید.
خدا زیادترشون کنه.
شما رابطتون رو با خدا تنظیم کردین که اینجور خاطرخواه دارین یا با…
ولی غربت عالم دیگه ای داره مگه نه؟
ان شاالله پیروز و موفق باشید.
دمتون گرم.
شما رو لینک کردم.
یا علــــــــی
سلام
با تشکر مجدد وفراوان
می خواستم نکته ای عرض کنم به جناب آقای منتقد کاری به همه حرفهاش ندارم یک تکه را عرض می کنم. که فرمودند مثل اینکه آقا… به همین مضمون که نظر مساعدی ندارند و… خوب شما بنشین تا وقتش برسد که برسی به نظر آقا که چه فرموده اند اما هنر آن است که آقا نگفته بفهمی چه می خواهد. می دانی داستان وشما و امثال جنابعالی به کجا می کشد به آنجا که برادران مبارز اصلاح طلب حرکت می کنند به سمت بیت رهبری و شما داری پیگیری می کنی که نظر آقا چیست راجع به مقابله و یا دفاع. اگر با مبانی فکری آقا آشنایی نداشته باشیم این ارادت به ولایت پشیزی نمی ارزد و کارآیی ندارد که دیدیم که چقدر از آقایان سر سفره آقا بودند و … برخلاف گفته های فلسفی و ادبی و عرفانی جناب فیلم ساز شهیر عالم سبزها که اکثر طرفداران آقا جیره خوار ایشانند که منظورش این بود که بهره های مادی می برند (نقل به مضمون) اتفاقا اکثر طرفداران ایشان از پابرهنگان و مستضعفین جامعه هستند که عمرا سرسفره دولت نشسته باشند تا…
بی خیال دمت گرم
بسم رب اشهداء والصدیقین
حاج حسین عزیز خسته نباشی و قلمت همیشه پایدار اجرت با آقا و مولامون حضرت صاحب الزمان صلوات الله وسلامه علیه(حضرت خورشید)
من مطالب تو رو همیشه می خونم و به همه دوستان هم سفارش می کنم حتما به قطعه ۲۶ سر بزنند انصافا هر کدام هم که سر زدند از قلمت خیلی تعریف و تمجید کردند و تقریباً کار هر روزشونه که حتماًمطالب جدید تو رو بخونند و (خودمونی بگم) با اون حال کنند و روحیه بگیرند .
البته خودم کمتر می رسم توی بخش نظرات، نظر بدم
اما این بار نظرمو می دم و آن اینکه :
کور شود هر آنکه نتوان دید و یا چشم حسود کور و یا حسود هرگز نیاسود و از این قبیل ….
اللهم اصلح کل فاسد من امورالمسلین
سلام
.
خیلی قشنگو محکم بود
.
ما برای شما نظر میذاریم
صلاح با خودتونه تائید کنید یا نه
فقط بدونید تنها نیستین
.
مارو از دعای خیرتون بی نصیب نذارین
التماس دعا
یا علی مدد
با سلام
ای ول داداش حسین خوشم اومد از این همه حمایت از نظام و رهبری و اسلام
می خوام بگم ما یه گروه بسیجی هستیم وبلاگمون رو داریم تبدیل به وبسایت می کنیم دوستارم پیشنهاد بدی چه جوری درستش کنم
یا حق
افسر جنگ نرم
سرباز ولایت
الهی و ربی من لی غیرک
سلام به همه ستاره های قطعه ۲۶ نماز روزه همتون قبول
داداش حسین سلام
من مطمئنم دلنوشته های شما را حضرت خورشید نیز می پسندد. چرا که هرجا روضه حضرت عباس و حضرت رقیه هست آقامون آنجا گریه می کند . حضرت ماه نیز که خودتان بهتر می دانید که دوستتان دارند (به کوری چشم دشمنان )
این همه ستاره های ماه هم که همه دیدند که وقتی ایزی لایف دهن کثیفشو باز کرد همه یک صدا خدمتش رسیدیم و پدرشو درآوردیم این هم امضای همه ما حالا دلتون می آید نظرات را تأیید نکنید خدا می داند بارها آمدیم فقط به عشق دلنوشته های شما ولی اینجا با خواهران و برادرانی آشنا شدیم که ذکرشان بعد از سلام ذکرهای روز بود و موقع خداحافظی صلوات چطور دلتان می آید اینجا را از همه ما بگیرید؟ ما سعی می کنیم هر چند پست یک کامنت جامع و خلاصه بگذاریم و زیاد هم مزاحم نشویم به هر حال هم شما کار دارید هم خانواده ای که باید اوقاتتان را صرف آنها نیز کنید ولی خداییش دل اینهمه عاشقان حضرت ماه را نشکنید ما در این مکتبخانه هم شاعر شدیم هم نقاش (هپلی را می گویم) هم طراح هم نویسنده این همه ذوق هنری را دلتان می آید کور کیند آیا؟ اصلاً بقول سیداحمد فدایی داری ؟ حرفی هست ؟ کور شود آنکه نتوان دید؟ به ما چه که قلم شما اینقدر حسود و بخیل دارد؟
خدا یار ویاورت داداش .
والله مولنا و لا مولی لهم
نظرات رو سانسور میکنی؟
فدای تو
فدای تو
فدای تو
سلام برادر…
خدا قوت… بگذار عده ای عصبانی شوند و از این عصبانیت خود بمیرند…
این وبلاگ و قلم نویسنده اش نور چشم همه ی ما و خار چشم منافقین بوده و هست و خواهد بود تا ظهور مهدی موعود…
التماس دعا
سلام
این چندمین بار که نظر منو تایید نمی کنید
آخه مشتی دارم از خودم نا امید میشم که نکنه آدم بد دهنی هستم و توهین کردم!!!!
ولی من توهین نکردم و تنها مشکل نظرم این بود که با نظر شما مخالف بود.
اصلا آقا چشم ما دیگه نظر نمی ذاریم
یاحق
با قلم داداش حسین هر قلمی در افتاد ………. ور افتاد!!!!!!
حالا کم اوردید برید سوت بزنید!!!!!
غلط کردید بیشمارید یه چیزی هم روش!!!!
من جای تو بودم چهارتا فحش خواب آور به این پفیوزها می دادم حالشون سرجاشون بیاد
انگار اینها داروغه فضای اینترنت و رسانه ها هستن
تا یکی به اربابهاشون یه چیزی میگه در رذالت و بیادبی دست و پاشون رو گم می کنن
ما خیلی ارادت داریم حسین آقا
جمعه بعد از چند ماهی که شیراز نرفته بودم رفتم گلزار شهدای شیراز
نمی دونم چرا یه دفعه یاد تو افتادم!
حسین قدیانی: مخلص جناب روزی طلب. مجله جدید؟
به نام خدا
من از دوستان جدید شما هستم ( البته اگر قابل بدونید) و خواستم بگم که خواهش می کنم وقت و صفحات وبلاگتون را به هیچ وجه صرف پاسخ دادن وزوز هر مگسی نکنید . حیف وقته صرف اونا بشه .
ممنونم
الهی
ازعمر این وبلاگ نویس های ۱۵۰ تومانی کم کن وبه عمر قدیانی بیفزایی
حسین داداش، چشم بد بخواهات در آد.
خیلی دوستت دارم ، خیلی.
ساعت ۲ شب، ۲۷ نفر بازدید کننده. چشم حسود کـــــــــــــــــور.
ایشاالله پرچمت زیر سایه ی آقامون همیشه بالا باشه.
علی علی
سلام بر همگی . سلام . سلام . سلام . حیف که خیلی وقت ندارم . ببین منو داداش حسین : من تو عمرم جایی مثل قطعه ی ۲۶ رو ندیدم . این جا بهشته . کافیه وسط روز بیایی و این جا نفس بکشی و شارژ بشی و برگردی و مثل شیر مشغول درس خوندن بشی . خدایا شکرت .
اجرت با دستان بریده ی ابالفضل العباس .
حسین آقا این نوشته ات و نپسندیدم. باید بزرگوارانه تر رفتار می کردی
سلام !
سلام برادر. ببین قلمت بسیار زیباست. من با مطالبت اشک میریزم. واقعاً گیرا و تأثیرگذار است. اصلاً کمتر پیدا میشود کسی که با صراحت لهجه و بدون رودربایستی از چنین هدفی دفاع کند و به آن افتخار. باید هم بنازی باید هم امیدوار و راسخ ادامه دهی. ولی دلیل نمیشود عیوبی را نبینی. آیا به فرموده رهبر عزیزمان مبنی بر اخلاق و انصاف کاملا عمل کرده ای؟ آیا نمیشود ایشان مانند ما از نوشته ات لذت ببرند ولی هیچ چیزی ناراحتشان نکند؟ البته طنزی که در کلامت داری تا حدودی آنها را قابل هضم میکند ولی خودسازی دائمی را فراموش نکن. این را کسی نمیگوید که از آتشی که در دل برخی بوجود آوردی ناراحت است کسی میگوید که مشتاق متون ادبی و محتوای عالی آنهاست. سعی کن بیش از آنکه از رضایت رهبرمان سرمست شوی سنگینی این بار را بر دوشت احساس کنی. شرمنده از اینهمه نصیحت. موفق باشی.
دختر شهید
سلام داداش حسین
چندروزی نبودم چه خبربوده اینجا!
ایشالله چشم حسودای داداش کورررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
بگیدایشالله.
داداش اینوبدون اگه شماازنظرات ما”روحیه “می گیری ماهم از همسنگری باتوروحیه می گیریم.
راستی یه خواهشی ازتون داشتم اگه میشه شبای ماه رمضان یه کم زودترپست جدیدتون روبذارید,تاماموقع سحری خوردن “خواب” نباشیمواگه ریانباشه بتونیم دورکعت نمازشب “توبیداری” به کمربزنیم.
اگه خواهشم روقبول کردی که کردی اگه نه ماهمچنان به “پست شبانه” ادامه می دهیم!
چه قدر افطاری خوردن در کنارآقامی چسبه!اللهم الرزقنا!نمی دونم چراامشب حضرت ماه بیشتر ازوقتای دیگه دلم روبرد!اینومدیون شمامی دونم حسین آقا .خداازبرادری کمت نکنه.
السلام علیکم
سمعت من اصدقائی حسن سلوککم و کلامکم فی نشر عقائدنا الحقة حول الولایة.
ارید ان اقول لکم و لزملائکم “بارک الله فیکم”
نصرکم الله فی حربکم اللینة.
و الحرب اللینة اشد من الحرب فی المواقیت.
لعلی افهم الغة الفارسیه حتی اقرا رسالاتکم الحلوة.
و النصر من الله العزیر الحمید.
سلام
بازم مثله همیشه داش حسین برنده میشه
بازم زمزمه های دلت قلب ها رو تسخیر کرد…
موفق باشید . امیدوارم همیشه لبخند بر لبان حضرت ماه باشد چونکه ما زنده ایم با این لبخند .
اقای قدیانی از حواشی دیدار دانشجویی مطلبی ندارید .
اللهم عجل لولیک الفرج
باسلام خدمت دوست عزیزم حسین قدیانی
از قدیم گفته اند تا کور شود هر آن که نتواند دید . غم به دل راه مده که ما همه با تو هستیم . آن بابایی که دوست ندارد تو از حضرت ماه مایه بگذاری و تو را وبلاگ نویس نمی داند و تصورش این است که یک شبه ره صدساله رفتی و شب خوابیدی صبح شدی وبلاگ نویس یکی است همانند آن وطن فروشانی که با نی ساندیست کردی در حدقه چشمان کثیفشان . به کوری چشمشان بسیجی هنوز زنده است و به بالاترین نقطه ارزشها می رسد و بالاترین آنها را به اسفل السلفلین جهنم می فرستد . ما بییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییشماریم .
یاعلی سیدعلی .
سلام
دوست دارم اساسی.